دوشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۲ - 0:16 - علی رضا نقش نیلچی -
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۳
... زواره بیاورد زان سو سپاه
یکی لشکری داغ دل کینه خواه
به ایرانیان گفت رستم کجاست ...
... چنین گفت با رستم اسفندیار
که بر کین طاوس نر خون مار
بریزیم ناخوب و ناخوش بود ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۳
... همی رفت پیشش برهنه دو پای
سری پر ز کینه دلی پر ز رای
ببخشید رستم گناه ورا ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۱
... به خورشید تابان برآورد سر
به کابل شد و کین رستم بخواست
همه بوم و بر کرد با خاک راست ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۵
... همی تاختند اندر آوردگاه
دو سالار هر دو به دل کینه خواه
خروشی برآمد ز رستم چو رعد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۳
... نگویی که ایرانیان خود کیند
تو ترسانی از رستم نامدار ...
... برآمد یکی از دلم باد سرد
بدو گفت کلباد کین درد چیست
چرا باید از طوس و رستم گریست ...
... چو رستم بیاید نکوهش کند
مگر کین سخن را پژوهش کند
که چون مرغ پیچیده بودم بدام ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴
... دل رستم از درد ایشان بخست
بکینه بنوی میان را ببست
بنالید ازان پس بدرد سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳
... کزان گونه گفتار رستم شنید
همه کینه از دوده خویش دید
چنین پاسخ آورد هومان بدوی ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴
... چو بشنید پیران ز پیش سپاه
بیامد بر رستم کینه خواه
بدو گفت رستم که ای پهلوان ...
... ز رویین روان برفروزد همی
دل رستم آگنده از کین اوست
بروهاش یکسر پر از چین اوست...
... ورا رستم زابلی دایه بود
هر آنگه که او جنگ و کین آورد
همی آسمان بر زمین آورد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۶
... بسنده نبودند با یک سوار
ازین کین بد آمد بافراسیاب
ز رستم کجا یابد آرام و خواب ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۷
... بگردید گرد چپ و دست راست
ز رستم همی کین کاموس خواست….
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۳
... وزین روی تنگ اندر آمد سپاه
بپیش اندرون رستم کینه خواه
گر آیند زی ما برزم آن گروه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۴
بپیران بفرمود تا با سپاه
بیاید بر رستم کینه خواه
ز پیش سپهبد به بیرون کشید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۵
... گرفتند از آن دیو جنگی نشان
بگفتند با رستم کینه خواه
که پولادوند اندرین رزمگاه ...
... یکی باد سرد از جگر برکشید
پدر را چنین گفت کین زورمند
که خوانی ورا رستم دیوبند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۲
... بلشکر فرستاد رستم پیام
که شمشیر کین بر کشید از نیام
که من بیگمانم کزین پس بکین
سیه گردد از سم اسبان زمین ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵
... که رستم همی ز آشتی سر بگاشت
ز درد سیاوش به دل کینه داشت
همی لب به دندان بخایید شاه ......
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۸
... چپ شاه لشکر بیاراستند
سوی راستش رستم کینه جوی
زواره برادرش بنهاد روی ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱
... قراخان ز پیکان رستم بخست
به توران زمین شد کنون کینه خواه
همانا که آگاهی آمد به شاه ...
... بدانست خسرو که سالار چین
چرا رفت بیگاه زان دشت کین
ز گستهم و رستم خبر یافتست ...
... فرستاد نزدیک رستم دمان
که برگشت ز این کینه افراسیاب
همانا به جنگ تو دارد شتاب ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۵
... سوی رخنه دژ نهادند روی
بیامد دمان رستم کینه جوی
خبر شد به نزدیک افراسیاب ...
... به رخنه در آورد یکسر سپاه
چو شیر ژیان رستم کینه خواه
پیاده بیامد به کردار گرد ...
========================
- رستم کینه جوی
- رستم کینه خواه
- سوی رخنه دژ نهادند روی….بیامد دمان رستم کینه جوی
- رخنه در آورد یکسر سپاه…………..چو شیر ژیان رستم کینه خواه
- که رستم همی ز آشتی سر بگاشت…….ز درد سیاوش به دل کینه داشت
یکی لشکری داغ دل کینه خواه
به ایرانیان گفت رستم کجاست ...
... چنین گفت با رستم اسفندیار
که بر کین طاوس نر خون مار
بریزیم ناخوب و ناخوش بود ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۳
... همی رفت پیشش برهنه دو پای
سری پر ز کینه دلی پر ز رای
ببخشید رستم گناه ورا ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۱
... به خورشید تابان برآورد سر
به کابل شد و کین رستم بخواست
همه بوم و بر کرد با خاک راست ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۵
... همی تاختند اندر آوردگاه
دو سالار هر دو به دل کینه خواه
خروشی برآمد ز رستم چو رعد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۳
... نگویی که ایرانیان خود کیند
تو ترسانی از رستم نامدار ...
... برآمد یکی از دلم باد سرد
بدو گفت کلباد کین درد چیست
چرا باید از طوس و رستم گریست ...
... چو رستم بیاید نکوهش کند
مگر کین سخن را پژوهش کند
که چون مرغ پیچیده بودم بدام ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴
... دل رستم از درد ایشان بخست
بکینه بنوی میان را ببست
بنالید ازان پس بدرد سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳
... کزان گونه گفتار رستم شنید
همه کینه از دوده خویش دید
چنین پاسخ آورد هومان بدوی ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴
... چو بشنید پیران ز پیش سپاه
بیامد بر رستم کینه خواه
بدو گفت رستم که ای پهلوان ...
... ز رویین روان برفروزد همی
دل رستم آگنده از کین اوست
بروهاش یکسر پر از چین اوست...
... ورا رستم زابلی دایه بود
هر آنگه که او جنگ و کین آورد
همی آسمان بر زمین آورد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۶
... بسنده نبودند با یک سوار
ازین کین بد آمد بافراسیاب
ز رستم کجا یابد آرام و خواب ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۷
... بگردید گرد چپ و دست راست
ز رستم همی کین کاموس خواست….
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۳
... وزین روی تنگ اندر آمد سپاه
بپیش اندرون رستم کینه خواه
گر آیند زی ما برزم آن گروه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۴
بپیران بفرمود تا با سپاه
بیاید بر رستم کینه خواه
ز پیش سپهبد به بیرون کشید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۵
... گرفتند از آن دیو جنگی نشان
بگفتند با رستم کینه خواه
که پولادوند اندرین رزمگاه ...
... یکی باد سرد از جگر برکشید
پدر را چنین گفت کین زورمند
که خوانی ورا رستم دیوبند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۲
... بلشکر فرستاد رستم پیام
که شمشیر کین بر کشید از نیام
که من بیگمانم کزین پس بکین
سیه گردد از سم اسبان زمین ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵
... که رستم همی ز آشتی سر بگاشت
ز درد سیاوش به دل کینه داشت
همی لب به دندان بخایید شاه ......
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۸
... چپ شاه لشکر بیاراستند
سوی راستش رستم کینه جوی
زواره برادرش بنهاد روی ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱
... قراخان ز پیکان رستم بخست
به توران زمین شد کنون کینه خواه
همانا که آگاهی آمد به شاه ...
... بدانست خسرو که سالار چین
چرا رفت بیگاه زان دشت کین
ز گستهم و رستم خبر یافتست ...
... فرستاد نزدیک رستم دمان
که برگشت ز این کینه افراسیاب
همانا به جنگ تو دارد شتاب ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۵
... سوی رخنه دژ نهادند روی
بیامد دمان رستم کینه جوی
خبر شد به نزدیک افراسیاب ...
... به رخنه در آورد یکسر سپاه
چو شیر ژیان رستم کینه خواه
پیاده بیامد به کردار گرد ...
========================
رستم کینه جوی
رستم کینه خواه
سوی رخنه دژ نهادند روی….بیامد دمان رستم کینه جوی
رخنه در آورد یکسر سپاه…………..چو شیر ژیان رستم کینه خواه
که رستم همی ز آشتی سر بگاشت…….ز درد سیاوش به دل کینه داشت
در این بخش از ابیات شاهنامه، به طور ویژه بر شخصیت رستم و ارتباط او با کین و لشکر تأکید شده است. بارها رستم با ترکیباتی چون "رستم کینه جوی" و "رستم کینه خواه" توصیف میشود که نشاندهنده عمق و مرکزیت مفهوم کین در شخصیت و اقدامات اوست.
رستم، نماد کینخواهی و فرماندهی لشکر
از بررسی ابیات ارائه شده، نقش کین به عنوان محرک اصلی برای حرکت رستم و لشکریانش آشکار میشود:
"یکی لشکری داغ دل کینه خواه" (داستان رستم و اسفندیار - بخش ۲۳): این عبارت به وضوح نشان میدهد که لشکر زواره، به دلیل کینخواهی، داغ دل و آماده نبرد است. این کین، نیروی محرکه سپاه است.
"که بر کین طاوس نر خون مار / بریزیم ناخوب و ناخوش بود" (داستان رستم و اسفندیار - بخش ۲۳): در اینجا اسفندیار از کینخواهی صحبت میکند و رستم را به ریختن خون بر سر کین دعوت میکند. این نشان میدهد که کین نه تنها انگیزهای برای لشکرکشی است، بلکه میتواند مبنای تصمیمات حیاتی در نبرد باشد.
"سری پر ز کینه دلی پر ز رای" (داستان رستم و شغاد - بخش ۳): شغاد با "سری پر از کینه" به سمت رستم میرود. این بیت، کین را به عنوان یک احساس درونی قوی به تصویر میکشد که میتواند منجر به فریب و خیانت شود، و در نهایت به مرگ رستم انجامد.
"به کابل شد و کین رستم بخواست" (پادشاهی بهمن اسفندیار - بخش ۱): بهمن، پادشاه جدید، برای گرفتن کین رستم به کابل لشکر میکشد. این خود نمونهای بارز از تأثیر کین بر لشکرکشی و اقدامات پادشاهان است.
"دو سالار هر دو به دل کینه خواه" (پادشاهی یزدگرد - بخش ۵): این عبارت نشان میدهد که حتی فرماندهان نظامی (سالاران) نیز کینخواهی در دل دارند و این احساس، آنها را به میدان نبرد میکشاند.
"بکینه بنوی میان را ببست / بنالید ازان پس بدرد سپاه" (داستان کاموس کشانی - بخش ۱۴): رستم پس از شنیدن درد و رنج سپاه، "بکینه بنوی میان را ببست" یعنی از روی کینخواهی و با انگیزه انتقام، خود را آماده رزم کرد. این عمل رستم، نه تنها بیانگر عزم شخصی اوست، بلکه به سپاه نیز روحیه و انگیزه میبخشد.
"همه کینه از دوده خویش دید" (داستان خاقان چین - بخش ۳) و "دل رستم آگنده از کین اوست" (داستان خاقان چین - بخش ۴): این ابیات تأکید میکنند که کین نه تنها یک انگیزه گذرا نیست، بلکه عمیقاً در رستم و خاندان او ریشه دارد. کین او نه تنها یک احساس شخصی است، بلکه میراثی از خاندان اوست که منجر به جنگها و درگیریهای مداوم میشود.
"هر آنگه که او جنگ و کین آورد / همی آسمان بر زمین آورد" (داستان خاقان چین - بخش ۴): این بیت قدرت ویرانگر کین رستم را به تصویر میکشد؛ زمانی که او با انگیزه کین وارد نبرد میشود، نتیجه آن چنان سهمگین است که گویی آسمان را بر زمین میآورد. این نشان میدهد که کین رستم نیروی محرکه لشکر اوست.
"که شمشیر کین بر کشید از نیام / که من بیگمانم کزین پس بکین / سیه گردد از سم اسبان زمین" (داستان بیژن و منیژه - بخش ۱۲): رستم به لشکر خود پیام میدهد که شمشیر کین را از نیام بکشند. این فراخوان به کینخواهی، به معنای آماده شدن برای یک نبرد تمامعیار است که زمین را از سم اسبان سیاه خواهد کرد. کین در اینجا، فرمان حرکت لشکر است.
"ز درد سیاوش به دل کینه داشت" (جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب - بخش ۵): این بیت به روشنی نشان میدهد که کین سیاوش، انگیزهی اصلی رستم برای مبارزه با افراسیاب بود، حتی اگر شاه از آشتی سخن میگفت.
"چو شیر ژیان رستم کینه خواه / پیاده بیامد به کردار گرد" (جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب - بخش ۱۵): رستم در اوج نبرد، به عنوان "شیر ژیان" و "کینه خواه" توصیف میشود که با انگیزه کین به میدان میآید و خود رهبر لشکر در حمله به دژ است.