فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵
... پرستنده فرخ آتش کنم
دل موبد و هیربد خوش کنم
بگفت این وز خاک برپای خاست ...
... همین جستن تخت وارون تو
کنون زندگانیت ناخوش بود
وگر بگذری جایت آتش بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۱
... وگر خوردنی نیست بسیار چیز
مگر کو بدین هم نشان خوش منش
بیاید به از جنگ وز سرزنش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۳
... خور و خواب ایرانیان شد درشت
چهارم چو ناپاک دل خوشنواز
که گم کرد زین بوم و بر نام و ناز ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵
... اگرچه شود بخت او دیرساز
شود بخت پیروز با خوشنواز
جهان آفرین برتن کیقباد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۳
... ز یزدان چنین است فرمان ما
ز هنگام پیروز تا خوشنواز
همانا که بگذشت سال دراز ...
... که پیچد خرد چون به پیچی زداد
بسی چاره کرد اندران خوشنواز
که پیروز را سر نیاید به گاز ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲
... سپهدار بشنید و آرام یافت
خوش آمدش وز مهتران کام یافت
سپه رابه بهرام فرخ سپرد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۳
... ز لشکر نگه کرد کنداوری
خوش آواز و گویا منا دیگری
بفرمود تا بارگی برنشست ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۶
... بیامد به نزدیک خسرو چو گرد
دل خویش خوش کرد زان گفته مرد
نیاطوس گفت ای جهاندیده شاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۷
... همی گشت گویا منادیگری
خوش آواز و بیدار دل مهتری
که ای زیردستان شاه جهان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۷
... الا ای برآورده کوه بلند
ز دریای خوشاب بیخت که کند
که کند این چنین سبز سرو سهی ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۶
... بدو گفت گردوی نوشه بدی
چو ناهید در برج خوشه بدی
تو دانی که من جان و فرزند خویش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۴
... ازان چند زربفت گوهرنگار
دگر پانصد در خوشاب بود
که هر دانه ای قطره آب بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۶
... چو آید ز هر سو رساند بدوی
همه پیش آنکس که با بوی خوش
همی رفت با مشک صد آبکش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۰
... کزان خیره شد مرد بیداربخت
سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنون تو خوانیش داد آفرید ...
... برین گونه تا سرسوی خواب کرد
دهانش پر از در خوشاب کرد
ببد باربد شاه رامشگران ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۲
... ز چین و ز برطاس وز روم و روس
دگر گنج پر در خوشاب بود
که بالاش یک تیر پرتاب بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۲
... چو شاهیم شد سال بر سی و شش
میان چنان روزگاران خوش
تو داری بیاد این سخن بی گمان ...
... ز مثقال گنجی چو کردم شمار
همان در خوشاب بگزیده صد
درو مرد دانا ندید ایچ بد ...
... وزان خانه گیتی پر افسانه کرد
همه در خوشاب بد پیکرش
ز یاقوت رخشنده بودی درش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی فرایین » پادشاهی فرایین
... نزاید ز مادر کسی شهریار
ورا خوش نیامد بدین سان سخن
به مهتر پسر گفت خامی مکن ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱
... پدر بر پدر پادشاهی مراست
خور و خوشه و برج ماهی مراست
بزرگی دهم هر که کهتر بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲
... رهایی نیابم سرانجام ازین
خوشا باد نوشین ایران زمین
چو گیتی شود تنگ بر شهریار ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸
... به خروار زان پس ده و دو هزار
به خوشه درون گندم آرد ببار
همان ارزن و پسته و ناردان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۰
... به پیکر یکی کفش زرین بپای
ز خوشاب و زر آستین قبای
نگه کرد خسرو بدو خیره ماند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۳
... نگر تا سوی خوی بد ننگری
وزان پس نبد زندگانیش خوش
ز تیمار زد بر دل خویش تش ...
... بفرمود تاکهتر اندر دوید
ازان خوشه چند ببردی و برد
بایوان و خوالیگرش را سپرد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۷
... چوبشنید بهرام زو بازگشت
که برساز شاهی خوش آواز گشت
چو از جنگ آن لشکر آسوده شد ...
... ز ارج بلندی بخواری شدم
بدین روز خود نیستی خوش منش
که پیش آمدم ای بد بد کنش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰
... بایرانیان کار برگشته شد
دلاور شد از کار آن خوشنوار
برام بنشست برتخت ناز ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳
بگشت اندرین نیز گردان سپهر
چو از خوشه خورشید بنمود چهر
ز پهلو همه موبدانرا بخواند ...
... که گنجور پیش آورد بی درنگ
هم از گنج صد دانه خوشاب جست
که آب فسردست گفتی درست ...
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۲
... کز اسپان تو باره ای دستکش
کجا بر خرامد بافراز خوش
بده تا بپوشم سلیح نبرد ...
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۳
... یکی شوشه زر بسیم اندر است
دو شیبش ز خوشاب وز گوهرست
فرنگیس چون گنج بگشاد سر ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۱
... نباشد مپیمای بر خیره دم
مرا مرگ خوشتر بنام بلند
ازین زیستن با هراس و گزند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵
... بپیران سپرد آن زمان چشم و گوش
همانا خوش آمدش گفتار اوی
برافروخت زان کار بازار اوی ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴
... بروشن روان سیاوش که مرگ
مرا خوشتر از جوشن و تیغ و ترگ
گر ایدونکه جنگی بود هم گروه ...
... مگر سیستان را پر آتش کنیم
بریشان شب و روز ناخوش کنیم
سر رستم زابلی را بدار ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۵
... ترا پوشش از خود و چرم پلنگ
همی خوشتر آید ز دیبای رنگ
ندارد کسی با تو این داوری ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۲
... ز یاقوت رخشان دو انگشتری
ز خوشاب و در افسری بر سری
ز پوشیدن شاه دستی بزر ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۴
... ندیدیم جز کینه درمان کسی
که خوشان بدیم از دم اژدها
کمان تو آورد ما را رها ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۰
... همیشه خرد بادت آموزگار
خنک بوم ایران و خوش روزگار
چه آگاهی استت ز گردان شاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۲
... ز دهلیز در رستم آواز داد
که خواب تو خوش باد و گردانت شاد
بخفتی تو بر گاه و بیژن بچاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۶
... بگیرد همی رزم لشکر نوا
چو این روزگار خوشی بگذرد
چو پولاد روی زمین بفسرد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۴
... دمان سوی لهاک فرشیدورد
ز خوآب خوش آمدش بیدار کرد
بدو گفت برخیز ز این خوآب خوش
به مردی سر بخت خود را بکش ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱
... چو بشنید گفتارها شهریار
خوش آمدش و ایمن شد از روزگار
بیامد به دلشاد به بهشت گنگ ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۳
... هم اینجام مردان روز نبرد
ترا گاه گرمی و خوشی گذشت
گل و لاله و رنگ و شی گذشت ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۶
... گرازیدن گور و آهو به دشت
بدین گونه بر چند خوشی گذشت
به نخچیر یوزان و پرنده باز ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
... به بخشایش کردگار سپهر
هوا شد خوش و باد ننمود چهر
گذشتند بر آب بر هفت ماه ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۹
... از آزار او نیست ما را گناه
بگوید به ما تا دلش خوش کنیم
پر از خون دل و رخ پر آتش کنیم ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲
... درستی و هم دردمندی بود
گهی خوشی و گه نژندی بود
شما دل مدارید چندین به غم ...
=============================
کلید واژه و عبارتهای برگزیده
- خوشی(11)
- خوش(208)
- خوشی بگذرد(3)
- خواب(18)
- خوش کنیم
- رخ پر آتش کنیم
- خوشی گذشت
- هوا شد خوش
- خوشان
- خوش روزگار
- خوشاب)27(
- خوش منش8
- خوشتر6
- خوشنوار
- خوشه6
- خوش گوار2
- خوشگوار9
- خوش آواز9
- روز خوش
- می خوشگوار6
- خوش آمد 6
- خوش کنید2
- بند خوش
- خوشنوازم
- خوش و خرم2
- خوش آمدش8
- بوی خوش4
- نیامد خوش
- کی خوش منش2
- باد خوش
- خوش کنم
- روزگاران خوش
- بوی های خوش
- ناخوشی
- ناخوش6
- بوی ناخوش
- آب خوش16
- خوب خوش
- گشت خوش2
- زندگانیم خوش
- دل خوش کن
- گفتار خوش2
- خوشنواز39
- به خوشی بناز
- آمدش خوش
- می خوش گوار
- که این روزگار خوشی بگذرد
- چو ناهید در برج خوشه بدی
- ترا گاه گرمی و خوشی گذشت……….گل و لاله و رنگ و شی گذشت
- چو خورشید برزد سر از تیره کوه…….تهمتن ز خوآب خوش آمد ستوه
- بدو گفت برخیز ز این خوآب خوش…..به مردی سر بخت خود را بکش