غایب نباش یک نفس از دوست زانکه دوست
در غیبت و حضور تو پیوسته حاضر است
این بیت از شمس مغربی، یک آموزهٔ بنیادین در عرفان را بیان میکند. در نگاه اول، این دو مصراع متناقض به نظر میرسند، اما در حقیقت یک پارادوکس عمیق عرفانی را توضیح میدهند.
تحلیل و معنی بیت
این بیت، خطاب به سالک (مرید) است و به او هشدار میدهد که حتی یک لحظه هم از دوست (خداوند) غافل نباشد. دلیل این هشدار، این است که خداوند همیشه و در هر شرایطی، حاضر و ناظر است.
«غایب نباش یک نفس از دوست»: این بخش، به انسان میگوید که هرگز از نظر روحی و باطنی از خدا غافل نشو. این غیبت، غیبت درونی انسان است که با غفلت و فراموشی همراه است.
«زانکه دوست / در غیبت و حضور تو پیوسته حاضر است»: این بخش، یک پارادوکس را مطرح میکند. خداوند (دوست) همواره حاضر است، چه تو از او آگاه باشی (حضور تو) و چه نباشد (غیبت تو). حضور خداوند به آگاهی تو وابسته نیست، بلکه آگاهی تو به حضور او وابسته است.
پارادوکس و مفهوم عرفانی
این بیت، ساختار عرفانی غیبت را نشان میدهد. از دیدگاه شمس مغربی، غیبت حقیقی، غیبت خداوند نیست، بلکه غیبت انسان از خداوند است.
غیبت خداوند: خداوند هرگز غایب نمیشود. او در تمام هستی و در هر لحظه حاضر است.
غیبت انسان: این غیبت، همان غفلت و بیخبری انسان است. انسان با توجه به مادیات و مسائل دنیوی، از حضور دائمی خداوند غافل میشود و به حالت «غیبت» میرود.
بنابراین، این بیت یک آموزهٔ مهم را به سالک میآموزد: وظیفهٔ تو این است که از غفلت خود بیرون بیایی و به حضور دائمی خداوند پی ببری. این آگاهی به خودت بستگی دارد و نه به خداوند، زیرا او همواره حاضر است.