عبید زاکانی را میتوان شاعری کنجکاو و نوآور دانست، زیرا او در عصری که شعر فارسی عمدتاً به مدح و غزلسرایی مشغول بود، به موضوعات جدید و قالبهای متفاوتی روی آورد. این کنجکاوی و نوآوری او، آثارش را از سایر همعصرانش متمایز میکند.
کنجکاوی فکری و اجتماعی
کنجکاوی عبید در درجه اول، فکری و اجتماعی است. او بهجای پرداختن به مضامین تکراری، به کنکاش در فساد اخلاقی و اجتماعی جامعه خود پرداخت.
کشف رذایل پنهان: عبید با کنجکاوی، لایههای پنهان ریا، دروغ و فساد را در میان طبقات مختلف جامعه کشف کرد و آنها را به طنز کشید. او بهجای دیدن جامعه از منظر حاکمان، آن را از نگاه یک منتقد تیزبین بررسی کرد.
مطالعهٔ رفتار انسانی: عبید به رفتارشناسی مردم، بهویژه در زمان بحرانهای اخلاقی، علاقهمند بود. این کنجکاوی در آثاری مانند «اخلاقالاشراف» که به بررسی واژگونی ارزشها میپردازد، کاملاً مشهود است.
نوآوری در قالب و محتوا
نوآوری عبید زاکانی در استفاده از طنز و هزل در قالبهای ادبی مختلف، بینظیر است. او طنز را از حاشیه به متن ادبیات فارسی آورد و آن را به ابزاری قدرتمند برای انتقاد تبدیل کرد.
طنز اجتماعی و سیاسی: در دورهای که مدح حاکمان رایج بود، عبید از طنز برای انتقاد از ظلم و فساد آنها استفاده کرد. «رسالهٔ دلگشا» و «موش و گربه» شاهدی بر این نوآوری در محتوا هستند. او از شخصیتهای حیوانی و داستانهای ساده برای بیان مفاهیم پیچیدهٔ سیاسی بهره برد.
ایجاد ژانرهای جدید: عبید با آثاری مانند «تعریفات» که به تعریف طنزآمیز واژهها میپردازد، یا «رسالهٔ دلگشا» که مجموعهای از حکایات طنز است، ژانرهای جدیدی در ادبیات فارسی ایجاد کرد.
استفاده از زبان محاوره: او از زبان عامیانه و ضربالمثلها در شعر و نثر خود استفاده کرد که در آن زمان نوآورانه بود و به آثارش رنگ و بوی مردمی بخشید.
نتیجهگیری
کنجکاوی عبید زاکانی در مشاهده و تحلیل جامعه و نوآوری او در استفاده از طنز به عنوان ابزاری برای نقد، آثارش را به نمونههایی بیبدیل از ادبیات انتقادی فارسی تبدیل کرده است. او نشان داد که شعر و ادبیات میتوانند فراتر از مدح و عاشقی، ابزاری برای روشنگری و اصلاح اجتماعی باشند.