در آثار عبید زاکانی، بهویژه در کتاب «اخلاق الاشراف»، مذهب قدیم و مذهب جدید (معمول) دو مفهوم کلیدی هستند که او برای مقایسهٔ فضایل گذشته با رذایل زمان خود به کار میبرد. غیبت یکی از موضوعاتی است که او از طریق این دو مذهب، قبح آن را به طنز میکشد.
غیبت در مذهب قدیم (منسوخ)
در نگاه عبید زاکانی، مذهب قدیم همان اخلاق اصیل و فضایل فراموششده است. در این مذهب، غیبت یک رذیلهی اخلاقی و گناهی بزرگ محسوب میشد.
مفهوم غیبت: غیبت به معنای بدگویی پشت سر دیگران بود.
رفتار فرد عفیف: فرد عفیف کسی بود که گوشش را از شنیدن غیبت و زبانش را از گفتار ناپسند بازمیداشت.
جایگاه اجتماعی: غیبت عملی ناپسند و مذموم بود و انجامدهندهٔ آن مورد نکوهش قرار میگرفت.
شاهد متنی: «...در مذهب قدیم، عفیف بر آن کس اطلاق کردندی که چشم از دیدن نامحرم، و گوش از شنیدن غیبت، و دست از تصرف در مال دیگران و زبان از گفتار فاحش و نفس از ناشایست بازداشتی.»