کلمهٔ «کعبه» در فارسی و عربی به معنای «مکعب» یا «ساختمان چهارگوش» است. اما معنای این کلمه بسیار فراتر از یک شکل هندسی ساده است و در طول تاریخ، به ویژه در فرهنگ اسلامی، به یک نماد تبدیل شده است.
معانی «کعبه»
معنای تحت اللفظی: شکل یک بنای مکعبی در مرکز مسجدالحرام در شهر مکه عربستان سعودی.
معنای مذهبی:
قبله: جهت استفاده از مردم در سراسر جهان.
بیتالله: «خانهٔ خدا»، به این معنا که نماد حضور و عظمت خداوند بر روی زمین است.
مرکز توحید: مکانی که به افکار عمومی، برای عبادت یکتای خداوند ساخته شده و نماد نفی شرک و بتپرستی است.
معنای عرفانی و استعاری:
کعبهٔ دل: در شعر و عرفان، کعبه نماد حقیقت و ذات خداوند است. عارفان معتقدند که کعبهی واقعی در قلب انسانها است و مقصد نهایی، سفر درونی به سوی این کعبهٔ باطنی است.
کعبه مقصود: مقصد یا آرزویی که انسان برای رسیدن به آن تلاش می کند، به صورت استعاری به کعبه تشبیه می شود.
به طور خلاصه، «کعبه» در زبان عامیانه یک بنای مکعبی است، اما در فرهنگ اسلامی و ادبیات عرفانی، نمادی از وحدت، حقیقت، مقصد، و قبل از باطنی است.
=========
در اثار مولوی کعبه معنی
در آثار مولانا جلالالدین بلخی، کلمهٔ کعبه فراتر از یک بنای فیزیکی و مذهبی است و به صورت یک نماد عمیق عرفانی به کار میرود. مولانا از این کلمه برای بیان مفاهیم کلیدی و پیچیدهٔ سیر و سلوک استفاده میکند.
معنای کعبه در شعر مولانا
۱. کعبهٔ دل (قبلهٔ باطنی)
مولانا معتقد است که کعبهٔ واقعی نه در مکه، بلکه در دل انسان قرار دارد. او انسانها را به سفری درونی دعوت میکند و میگوید که اگر به دنبال خدا هستند، باید به قلب خود رجوع کنند.
«کعبهٔ جانها روی ملیحش»: در اینجا، چهرهٔ معشوق (که تجلی جمال الهی است) قبلهٔ واقعی جانها معرفی میشود.
«این کعبه نه جا دارد نی گنجد در جا»: این بیت نشان میدهد که کعبهٔ حقیقی یک مکان نیست و حقیقت آنقدر بینهایت است که در هیچ فضایی نمیگنجد.
۲. نماد حقیقت و مقصد نهایی
کعبه در آثار مولانا، نمادی از حقیقت مطلق و ذات خداوند است. سفر حج و طواف، در نگاه او، استعارهای از سفر به سوی خدا و تلاش برای رسیدن به اوست. اما گاهی مولانا این روند را برعکس میکند:
«چنانک کعبه بیاید به نزد آفاقی»: این مصرع نشان میدهد که اگر قلب سالک آماده باشد، حقیقت خود به او نزدیک میشود.
۳. تفاوت میان کعبهٔ ظاهر و باطن
مولانا به شدت به تمایز میان ظاهرگرایی و حقیقتگرایی تأکید میکند. او از کعبه برای نقد اعمال ظاهری و ریاکارانه استفاده میکند.
«کعبه طواف میکند بر سر کوی یک بتی»: این بیت نشان میدهد که کعبهٔ ظاهری، خودش به سوی حقیقت والاتری (استعاره از بت) در حال حرکت است. این یعنی حتی مکانهای مقدس نیز به سوی حقیقتی والاتر میگردند.
«چون چنین کعبه برپرد کجا ماند مسلمانی»: وقتی حقیقت دین (کعبه) از قید مکان رها میشود، دیگر مسلمانیِ خشک و ظاهری معنایی ندارد و همه باید به عشق روی بیاورند.
در نتیجه، کعبه در آثار مولانا یک نماد چندوجهی است که از یک بنای سنگی فراتر رفته و به قلب، مقصد نهایی، و حقیقت عشق تبدیل میشود.