کعبه لقای
«کعبهٔ لقا» عبارتی بسیار عمیق و کلیدی در عرفان مولوی است که به عالیترین مرحلهٔ سیر و سلوک، یعنی دیدار و ملاقات با معشوق ازلی، اشاره دارد.
این عبارت در چندین غزل دیوان شمس به کار رفته است که هر کدام جنبهای از معنای آن را روشن میکنند:
کعبهٔ لقا، اوج دیدار روحانی
در نگاه مولوی، «کعبهٔ لقا» نه یک مکان، بلکه حالت و مقامِ دیدار با معشوق است. او معتقد است که زیارت و سفر حقیقی نه به سوی یک بنای سنگی، بلکه به سوی جایگاه وصال و یکی شدن با حق است.
غزل شمارهٔ ۲۰۳۸، دیوان شمس: ز کعبهٔ لقای آن شه باز نگردیم هرگز که جان ماست زو مست و دل ماست زو خوش
در این بیت، مولوی میگوید که هرگز از این «کعبهٔ دیدار» روی برنمیگرداند، چرا که جانش از آن مست و دلش از آن شاد است. این نشان میدهد که دیدار با معشوق، بالاترین لذت و مقصود در زندگی عارف است.
غزل شمارهٔ ۱۳۳۲، دیوان شمس: به بادیه خونخوار میرویم و واقفی کعبهٔ لقای تو بس
در اینجا، مولوی میگوید که در راه سخت و دشوار زندگی (بادیهٔ خونخوار) در حرکت است و تنها هدف او رسیدن به «کعبهٔ دیدار» با معشوق است، که برای او کافی و ارزشمند است.
نتیجهگیری
«کعبهٔ لقا» برای مولوی یعنی:
مقصد حقیقی سفر عارفانه، که همان رسیدن به دیدار با خداوند است.
تجلی و نمودِ دیدار، که قلب انسان را به یک مکان مقدس تبدیل میکند.
غایت نهایی که فراتر از هرگونه عبادت ظاهری است.
این عبارت به ما میآموزد که بالاترین آرزوی عاشق، نه زیارت یک مکان، بلکه دستیابی به مقامی است که خودِ «دیدار با معشوق» به کعبه و قبلهٔ او تبدیل میشود.