خلیل وکعبه
در شعر مولوی، داستان «خلیل» (حضرت ابراهیم) و «کعبه» از یک واقعهٔ تاریخی فراتر رفته و به یک تمثیل عمیق عرفانی تبدیل میشود. مولوی حضرت ابراهیم را نمادی از عاشق راستین و مؤمن خالص میداند و ساختن کعبه را عملی از روی عشق و پاکی.
معنای نمادین خلیل و کعبه
خلیل (ابراهیم): حضرت ابراهیم که لقب «خلیلالله» (دوست خدا) را دارد، نماد کسی است که تمام تعلقات را رها کرده و به یکتایی کامل رسیده است. او نماد فنای در حق و تسلیم مطلق در برابر امر الهی است.
کعبه: نماد خانهٔ دل، قبلهٔ جان و پناهگاه امن الهی است. این خانه، همان مرکز وجودی انسان است که باید از هر گونه بت و غیر حق پاک باشد.
پیوند این دو نماد در آثار مولوی
مولوی رابطهٔ خلیل و کعبه را در دو جنبهٔ اصلی میبیند:
۱. ساختن کعبهٔ دل پس از شکستن بتها: مولوی تأکید میکند که عمل حضرت ابراهیم در ساختن کعبه، نتیجهٔ اقدام پیشین او در شکستن بتهای قبیلهاش بود. این نماد یک مسیر معنوی است: تا زمانی که بتهای نفس، غرور و تعلقات دنیوی در دل انسان وجود دارند، نمیتوان کعبهٔ حقیقی را در آن بنا کرد. ساختن کعبه نیازمند قلبی پاک و خالی از غیر خداست.
مثنوی معنوی، دفتر دوم: بتپرستی گر زِ راهِ دین بُدی / جمله اَفلاک و زمین و کین بُدی هر که بتها شکست و کرد تعمیر / کعبهای را زِ کعبهٔ دلش پدید در دلِ ما بتخانه و کعبه یکیست / این چنین عشقی در این رهبر، به حق، یکیست
۲. ساختن کعبه، نمادِ عشق خالص: مولوی عمل ابراهیم در بنای کعبه را نه یک کار معمولی، بلکه تجلی عشق خالص او میداند. ابراهیم به دلیل عشق به خدا و برای فراهم کردن محلی برای عبادت دوستان خدا، آن را ساخت. در این نگاه، هر قدمی که ابراهیم در ساخت کعبه برداشت، از عشق و ارادت او به خداوند سرچشمه میگرفت.
به طور خلاصه، در نظر مولوی، داستان خلیل و کعبه درسی است برای هر سالک: دوست خدا (خلیل) کسی است که ابتدا بتهای درونش را میشکند تا بتواند کعبهٔ عشق را در قلب خود بنا کند.