مسیحانه گویان خاک خامش چو مریم
بحر با موجها بین گرد کشتی خاکین
کعبه و مکهها بین در تک چاه زمزم
شه بگوید تو تن زن خویش در چه میفکن
این ابیات زیبا و پرمعنا از دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۳۵، هستند.
مولوی در این غزل، با استفاده از تصاویر و نمادهای مختلف، به یک سفر باطنی اشاره میکند که در آن، حقیقت نه در دنیای بیرون، بلکه در اعماق وجود انسان یافت میشود.
مسیحانه گویان خاک خامش چو مریم
خاک خامش چو مریم: خاک نماد انسان است که به ظاهر ساکت و بیزبان است، اما درونش قدرتهای شگفتانگیزی نهفته است. مولوی سکوت این خاک را به سکوت حضرت مریم (س) تشبیه میکند که در ظاهر خاموش بود، اما در باطن، کلام خدا را در خود پرورش داد و مسیح را به دنیا آورد. این بیت نشان میدهد که در سکوت، قدرتهای الهی در انسان رشد میکنند.
بحر با موجها بین گرد کشتی خاکین
کشتی خاکین: نماد جسم و بدن انسان است که در مقابل عظمت هستی بسیار کوچک و ناچیز است.
بحر با موجها: نماد جهان بیکران هستی، لطف و رحمت الهی، و گاهی آزمونهای سخت زندگی است. این بیت تصویری از انسان را نشان میدهد که در دریای پر موج و بیکران الهی در حرکت است و وجود جسمانیاش چون یک کشتی کوچک در این اقیانوس بیکران شناور است.
کعبه و مکهها بین در تک چاه زمزم
چاه زمزم: نماد عمق باطن انسان و منبع اسرار و معارف الهی است.
کعبه و مکهها: نمادی از مقصد و حقیقت روحانی. این بیت به صراحت میگوید که کعبهٔ حقیقی را نباید در دنیای بیرون جست، بلکه باید با نگاه به اعماق وجود خود، آن را کشف کرد. حقیقت، نه در سطح، که در ژرفای درون هر فرد نهفته است.
شه بگوید تو تن زن خویش در چه میفکن
شه (شاه): نمادی از خداوند یا مرشد و راهنمای کامل است.
«تن زن خویش در چه میفکن»: این مصرع یک هشدار است. پس از آنکه مولوی میگوید حقیقت در عمق چاه است، با این هشدار به سالک میگوید که نباید بیگدار به آب زد و با عجله و بدون هدایتِ الهی، خود را به هلاکت رساند. این خطر در مسیر عرفان، افتادن در دام نفس یا غرور است.
این ابیات در کنار هم، یک سفر معنوی را به تصویر میکشند که در آن، انسان باید از طریق سکوت باطنی به عمق وجود خود برود تا حقیقت را در آنجا بیابد، اما در این مسیر باید با راهنمایی الهی پیش برود و از افتادن در دامهای نفس و غرور بپرهیزد.
زن =همسر
«زن» و «همسر» در فارسی امروز به طور متداول به یک معنی به کار میروند، اما تفاوتهای ظریفی در کاربرد و بار معنایی آنها وجود دارد:
زن: این واژه معنای عامتری دارد و به جنسیت مؤنث اطلاق میشود (مقابل «مرد»). در گفتار روزمره و رسمی، برای اشاره به همسر نیز استفاده میشود، اما گاهی ممکن است کمی غیررسمی یا قدیمی به نظر برسد.
همسر: این کلمه صرفاً به معنای شریک زندگی در چارچوب ازدواج است. واژهای رسمیتر و دقیقتر محسوب میشود و بار معنایی احترامآمیزتری نسبت به «زن» (در مفهوم همسر) دارد. در اسناد، متون حقوقی و گفتارهای رسمی معمولاً از این کلمه استفاده میشود.
نتیجه: در حالی که این دو کلمه میتوانند به جای یکدیگر به کار روند، «همسر» از لحاظ معنایی دقیقتر و از لحاظ کاربردی، رسمیتر و احترامآمیزتر است.
تن زن خویش در چه میفکن
این مصرع از دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۳۵، است و در بیتی با معنای عمیق، هشداری عرفانی به سالک میدهد:
کعبه و مکهها بین در تک چاه زمزم / شه بگوید تو تن زن خویش در چه میفکن
معنای «تن زن خویش در چه میفکن»
این عبارت یک هشدار و راهنمایی از سوی «شاه» (نماد خداوند یا مرشد) است و دارای چند نکتهٔ کلیدی است:
«تن زن» به چه معناست؟ در اینجا «تن زن» به معنای «همسر» نیست. این واژه از فعل «تن زدن» به معنای رها کردن، دور افکندن یا از خود بریدن میآید. بنابراین، عبارت «تن زن خویش» یعنی: «بدن و جسم خود را رها کن» یا «از جسم خود بگذر».
«چه» به چه معناست؟ «چه» در اینجا شکل کوتاه شدهٔ واژهٔ «چاه» است. «چاه» در این غزل نمادی از عمق باطن و اسرار وجود است که انسان باید به آن وارد شود.
پیام اصلی بیت: مولوی در بیت قبلی از این غزل، سالک را به دروننگری دعوت میکند و میگوید «کعبه و حقیقت را در عمق چاهِ زمزمِ وجودت ببین». اما در این بیت، شاه به او هشدار میدهد: «از خود بیخود شو و جسم خود را رها کن، اما آن را در چاه (عالم باطن) با جهل و غرور نینداز.»
این جمله به سالک میآموزد که برای رسیدن به حقیقت، باید از جسم و خواستههای دنیوی رها شود، اما این رهایی نباید به یک عمل بیفکر و خطرناک تبدیل شود. سفر به باطن، یک حرکت آگاهانه است و نه یک سقوط بیمقدمه.
«تن زن خویش در چه میفکن»: این مصرع یک هشدار است. پس از آنکه مولوی میگوید حقیقت در عمق چاه است، با این هشدار به سالک میگوید که نباید بیگدار به آب زد و با عجله و بدون هدایتِ الهی، خود را به هلاکت رساند. این خطر در مسیر عرفان، افتادن در دام نفس یا غرور است.
این ابیات در کنار هم، یک سفر معنوی را به تصویر میکشند که در آن، انسان باید از طریق سکوت باطنی به عمق وجود خود برود تا حقیقت را در آنجا بیابد، اما در این مسیر باید با راهنمایی الهی پیش برود و از افتادن در دامهای نفس و غرور بپرهیزد.