در شعر سعدی و بهطور کلی در ادبیات عرفانی، "کعبهٔ جلال" ترکیبی استعاری و نمادین است که از دو واژهٔ کعبه و جلال تشکیل شده است.
کعبه: نمادی از مقصد نهایی، خانهٔ خدا، و حقیقت مطلق است.
جلال: به معنای شکوه، عظمت و بزرگی خداوند است.
بنابراین، "کعبهٔ جلال" نمادی از عظمت، شکوه و بزرگی خداوند است. در این نگاه، کعبه نه یک مکان فیزیکی، بلکه نمادی از شکوه الهی است که بندگان در برابر آن سر تعظیم فرود میآورند.
این اصطلاح معمولاً برای توصیف افرادی استفاده میشود که در اوج تواضع و بندگی هستند، مانند فرشتگان و عارفان، که در برابر عظمت خداوند (کعبهٔ جلال) سر تعظیم فرود میآورند. در شعر سعدی:
عاکفان کعبهٔ جلالش به تقصیر عبادت معترف که ما عبدناکَ حقّ عبادتِک...
در این عبارت، سعدی میگوید که حتی عابدان و سالکان درگاه الهی که در برابر شکوه و عظمت خداوند (کعبهٔ جلال) عبادت میکنند، به قصور و کوتاهی خود در عبادت اعتراف دارند. این اعتراف نشان میدهد که عظمت خداوند به قدری بیاندازه است که هیچ عبادتی نمیتواند حق آن را به طور کامل ادا کند.
در نتیجه، "کعبهٔ جلال" نمادی از عظمت و شکوه بیکران الهی است که همهٔ موجودات در برابر آن کرنش و اعتراف به ناتوانی میکنند.