عنوان: کعبهٔ خاقانی
شخصیتها:
علی: دانشجوی ادبیات، کمی گیج از پیچیدگی شعر خاقانی.
استاد: معلمی آگاه و صبور.
(در کتابخانهای قدیمی)
علی: استاد، یک بیت از خاقانی من را حسابی سردرگم کرده است. میگوید: «کعبه است حضرت او». چطور ممکن است یک نفر را به کعبه تشبیه کرد؟ مگر کعبه آن مکان مقدس نیست؟
استاد: سؤال خوبی است علی. در شعر خاقانی، کعبه فقط یک بنای سنگی نیست، بلکه یک استعارهٔ قدرتمند است. خاقانی از کعبه برای مقاصد مختلفی استفاده میکند.
علی: چه مقاصدی؟
استاد: اولین و مهمترینش، اغراق در ستایش است. وقتی خاقانی ممدوح خود را کعبه میخواند، میخواهد بگوید که درگاه آن شخص به قدری والا و مقدس است که همچون کعبه، قبلهگاه آرزوها و مقصود نهایی مردم است.
علی: پس یک نوع مدح خیلی قوی است.
استاد: دقیقاً. اما این تمام ماجرا نیست. خاقانی یک شاعر عارف هم هست. او کعبه را به مفاهیم درونی هم پیوند میزند. مثلاً در جایی دیگر میگوید: «دلم کعبه است». اینجا، کعبه دیگر بیرونی نیست، بلکه قبلهٔ درونی انسان است؛ یعنی حقیقت و مقصد واقعی در قلب خود ما نهفته است.
علی: آهان! پس او در یک بیت از کعبهٔ بیرونی برای مدح استفاده میکند و در جایی دیگر از کعبهٔ درونی برای بیان اندیشهٔ عرفانی.
استاد: آفرین. خاقانی با این کار، لایههای مختلفی به شعر خود میبخشد. از یک نماد آشنا (کعبه) برای بیان معانی کاملاً نو استفاده میکند و این همان نوآوری اوست که شعرش را بیهمتا کرده است.
علی: حالا بهتر متوجه شدم. تشکر استاد.
استاد: خواهش میکنم. درک شعر خاقانی نیازمند این است که از نگاه ظاهری فراتر برویم و به استعارهها و نمادهای او دقت کنیم.