در اشعار خاقانی، «کعبه» به یک نقطهٔ کانونی تبدیل میشود که زنجیرهای وسیع از واژگان را به خود جذب میکند. این زنجیرههای واژگانی، لایههای معنایی مختلفی به شعر او میبخشند و رویکرد نوآورانهٔ او را نشان میدهند. در ادامه به مهمترین این زنجیرهها اشاره میشود:
۱. زنجیرهٔ واژگان مذهبی و مناسک
این واژهها، ارتباط مستقیم با مفاهیم و اعمال مرتبط با حج دارند و چارچوب مذهبی شعر را تشکیل میدهند:
کعبه با واژگانی چون زمزم، حجر الاسود، مقام، طواف، حج، محرم و حرم.
همچنین با مفاهیم متضاد خود مانند کافر، دیر و بتخانه برای نشان دادن تضاد میان ایمان و کفر.
۲. زنجیرهٔ واژگان عرفانی و فلسفی
این واژهها، نماد کعبه را از یک مکان فیزیکی فراتر برده و به قلمرو روح و اندیشه میکشانند:
کعبه با واژگانی چون جان، دل، عقل، وحدت، اسرار و حقیقت. این ترکیبها نشان میدهند که حقیقت و قبلهٔ واقعی در درون انسان قرار دارد.
۳. زنجیرهٔ واژگان مدح و قدرت
در قصاید خاقانی، کعبه به ابزاری برای ستایش و اعتلای مقام ممدوح تبدیل میشود.
کعبه با واژگانی چون جاه، ظفر، مجد، صدر، حضرت و ملک. این کلمات، کعبه را به نمادی از قدرت و جایگاه والای حاکمان تبدیل میکنند.
۴. زنجیرهٔ واژگان ساختاری و معماری
خاقانی به جزئیات فیزیکی کعبه نیز توجه میکند و آنها را به خدمت استعارههای خود درمیآورد:
کعبه با واژگانی چون در، قفل، بام، سنگ، رسن و دیوار. برای مثال، «قفل زرین کعبه» یا «رسن کعبه» نمادی از دستنیافتنی بودن و اهمیت آن است.
۵. زنجیرهٔ واژگان نوآورانه و ترکیبی
این زنجیره، ویژگی اصلی سبک خاقانی است. او با پیوند دادن کلمات غیرمنتظره به کعبه، ترکیبات بدیعی خلق میکند:
کعبه با واژگانی مانند کعبهوار، کعبهصفت، کعبهپرستان، کعبهنشینان و کعبهبان.
همچنین ترکیباتی چون کعبهٔ علوم، کعبهٔ خلد، کعبهٔ عقل و حتی کعبهٔ مشک تتا که در آن، کعبه را با یک مادهٔ ارزشمند مقایسه میکند.
با بررسی این زنجیرههای واژگانی، میتوان به عمق و گستردگی اندیشهٔ خاقانی پی برد. او با درهمآمیختن مفاهیم مذهبی، عرفانی و سیاسی، جهانی منحصربهفرد را در شعر خود میآفریند.