در دیوان خاقانی، «کعبه» از یک مکان مقدس فراتر میرود و به یک استعارهٔ قدرتمند برای توصیف «ممدوح» تبدیل میشود. این رابطه، اوج اغراق شاعرانه در سبک خاقانی را نشان میدهد. او با تشبیه ممدوحان به کعبه، به آنها مقامی فراتر از انسانهای عادی میبخشد. این پیوند سه جنبهٔ کلیدی دارد:
۱. ممدوح به عنوان قبلهگاه و مرکز جهان
خاقانی با تشبیه ممدوح به کعبه، او را به مرکز جهان هستی و قبلهگاه آرزوها تبدیل میکند. این کار، جایگاه ممدوح را از یک حاکم زمینی به یک وجود مقدس و مافوق طبیعی ارتقا میدهد.
«کعبه است حضرت او کز چار پای تختش / رایت فضل بر فراز»
در این بیت، «حضرت» (درگاه) ممدوح، همانند کعبه، قبلهگاه فضیلت و بزرگی است. این تشبیه نشان میدهد که ممدوح، محور و قبلهٔ همهٔ مردمان و آرزوهای آنان است.
۲. ممدوح به عنوان نماد قداست و دستنیافتنی بودن
در نگاه خاقانی، ممدوح مانند کعبه، دارای قداست و حرمت است. این قداست، او را از دسترس عموم دور میسازد و به او یک جنبهٔ روحانی و دستنیافتنی میبخشد.
«در حرمت نشان کعبه / درگاه تو را نشان کعبه / ای کمتر خادمان بزمت / بهتر ز مجاوران کعبه»
اینجا، درگاه ممدوح به دلیل «حرمت» و قداستش، نشانی از کعبه دارد. حتی خادمان کوچک او از کسانی که در کنار کعبه زندگی میکنند، باارزشتر هستند. این اغراق، اوج احترام شاعر به ممدوح را نشان میدهد.
۳. ممدوح به عنوان مقصد نهایی و شفاعتکننده
خاقانی در برخی ابیات، جایگاه ممدوح را چنان والا میداند که حتی کعبه نیز در برابر او مقامی پایینتر دارد. این نگاه، اوج اغراق شاعرانه است که در آن، ممدوح از یک انسان فراتر رفته و به مقام شفاعتکننده و واسطه تبدیل میشود.
«رفت زی کعبه که آرد کعبه را زی تو شفیع»
در این بیت، خاقانی میگوید که کسی به سوی کعبه میرود تا کعبه را نزد ممدوح او بیاورد و او را شفیع قرار دهد. این تصویر نشان میدهد که مقام ممدوح چنان والاست که حتی کعبه نیز برای تقرب به او واسطه میطلبد.
جمعبندی
در شعر خاقانی، «کعبه» نه تنها یک مکان مذهبی، بلکه یک استعارهٔ قدرتمند برای توصیف «ممدوح» است. این استعاره، اوج ستایش و اغراق را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که خاقانی چگونه با استفاده از مفاهیم دینی، یک تصویر ادبی بینظیر و قدرتمند خلق میکند.