در اشعار اوحدی کرمانی، عالم جسمانی، عالمی، عالم ملکوتی و عالم لاهوتی در پیوند با کعبه، یک نظام عرفانی از سلسلهمراتب را تشکیل میدهند. اوحدی از این مفاهیم برای نشان دادن سفر عارف از پایینترین مرتبه وجود (مادی) به بالاترین مرتبه (الهی) استفاده میکند.
۱. عالم طبیعت
این پایینترین مرتبه وجود دارد که شامل جهان مادی و بدن انسان میشود. در اشعار اوحدی، کعبهٔ تن نمادی از این عالم است. این عالم است که نفس در آن به عنوان یک بت جای گرفته و انسان باید با آن مبارزه کند.
شاهد: در بیت «بت تست نفس تو در کعبه تن»، کعبهٔ تن اشاره به همین عالم جسمانی دارد که در آن، نفس (نماد مادیت) بَتگونه پرستیده میشود.
۲. عالم مثالی
این عالم، واسطههای بین عالم جسمانی عالم و روحانی است. در این عالم، صورتها و نمادها وجود دارند. کعبه ظاهری که انسانها به دور آن طواف میکنند، در این عالم قرار دارد. این کعبه، تجلی صورت حقیقت است، اما خود حقیقت نیست.
ببینید: در بیت «کعبه گر ز دوست نبودی نشانههای»، کعبه به عنوان یک نشانه و مثال از حقیقت معرفی میشود که در عالم مثال قرار دارد و حاجیان به دلیل وجود این نشانهها روی میآورند.
۳. عالم ملکوتی
این عالم، عالم روح، عشق و دل است. در این مرتبه، حقیقت به صورت باطنی تجلی مییابد. کعبهٔ دل و حج دل در این عالم قرار دارند. برای اوحدی، حقیقت در این عالم ملکوتی است و برای رسیدن به آن، باید از قید مادیات و ظواهر رها شد.
شاهد: در بیت «هر خسته را که کعبهٔ دل خاک کوی تست / گو: سعی کن، که حاجت راه حجاز نیست»، کعبهٔ دل در عالم ملکوت قرار دارد و سفر به سوی آن، جایگزین سفر به حجاز (عالم جسمانی) می شود.
۴. عالم لاهوتی
این بالاترین مرتبه وجود و عالم الوهیت و ذات الهی است. در این مرتبه، کثرت از بین میرود و وحدت مطلق است. کعبهٔ وصال نمادی از این عالم است. این کعبه، یک مکان نیست، بلکه مقام فنا و اتحاد با خداوند است. رسیدن به این عالم، غایت سیر و سلوک عرفانی است.
شاهد: در بیت «اقبال به کعبهٔ وصالت / بیدرد سرمجاز آوردم»، کعبهٔ وصال اشاره به عالم لاهوت دارد که به آن برسد، از طریق فضل و اقبال الهی و بدون تحمل مشقات مجاز (عالم جسمانی) میشود.