در اشعار اوحدی کرمانی، عشق نیروی محرکه اصلی است که به مفاهیم مرتبط با مفهوم میبخشد و آنها را از سطح ظاهری به حقیقت باطنی میدهد. اوحدی از اصطلاحات مختلف برای بیان نقش شخصیتی عشق در سفر از روحانی میکند.
عشق: حقیقت در برابر مجاز
اوحدی به صراحت بیان میکند که عشق تنها راه رسیدن به حقیقت است. او این مفهوم را در برابر اعمال و عبادات ظاهری قرار می دهد. از نگاه او، کعبهٔ مادی نمادی از مجاز است و تنها عشق میتواند سالک را از این نماد به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
« عشقی که مرد را به تو مجاز نیست » .
کعبه و کوی دوست: مقصدهای عشق
در ادبیات عرفانی، عشق باعث میشود که مقصد سفر از یک مکان به یک مکان تغییر کند. اوحدی این تغییر را در مقایسه کعبه و کوی دوست بیان میکند.
«طواف عاشقان گرد سر کوی تو بس باشد» : برای عاشقی که دلش از عشق لبریز است، طواف گرد کوی دوست از طواف گرد کعبه ی مادی ارزشمندتر است، زیرا کوی دوست محل تجلی و حضور معشوق است و او عشق را به آنجا کشنده است.
کعبهٔ دل: میعادگاه عشق
کعبهٔ دل مهمترین نماد درونی در اشعار اوحدی است. او معتقد است که عشق واقعی در این کعبه ساکن است. اگر دل از عشق پاک شود، حتی اگر فرد به کعبه ظاهری برود، در واقع بتهای نفسانی (مثل بوجهل و بولهب ) را در آنجا جای داده است.
«داری دلی چو کعبه و ز جهل و از ضلالت / در کعبه میگذاری بوجهل و بولهب را» : این بیت نشان میدهد که قداست یک مکان یا عمل، به پاکی و عشق نهفته در دل وابسته است.
مستی: نتیجه عشق
مستی در شعر اوحدی، حالتی از بیخودی و غرق شدن در عشق الهی است که به عارف اجازه میدهد از زمینههای عقلانی و زاهدانه فراتر رود. این مستی ، همان چیزی است که به اعمالی مانند طواف و نماز به معنای باطنی و روحانی میبخشد و آنها را از اعمالی خشک و بیروح به تجربههای عمیق میکند.
در نهایت، عشق در اشعار اوحدی، نقشی شخصیتی دارد و به عنوان ابزار اصلی برای گذر از ظاهر به باطن ، مجاز به حقیقت و از جهان به معشوق عمل میکند.