در اشعار اوحدی کرمانی، اصطلاحات مربوط به عبادات در پیوند با کعبه ، نه به معنای سطحی و ظاهری آنها، بلکه به عنوان نمادهایی برای بیان مفاهیم مفاهیم عرفانی به کار میروند. اوحدی از این اصطلاحات برای ایجاد تمایز میان اعمال ظاهری و حقیقت باطنی سلوک استفاده میکند.
۱. حج و عمره: سفر از ظاهر به باطن
اوحدی حج و عمره را نه صرفاً به عنوان یک سفر سفر به مکه، بلکه به عنوان نمادی از سیر و سلوک درونی میکند. برای او، حج واقعی، سفر به سوی خود و کشف حقیقت وجودی است. او این مفهوم را در تقابل با حجة ظاهری قرار میدهد که تنها به پیمودن راه حجاز و انجام مناسک ظاهری محدود میشود. او معتقد است که اگر انسان کعبه دل خود را پیدا کند، از حج ظاهری بینیاز است.
۲. نماز: از قیام ظاهری تا حضور قلبی
نماز در شعر اوحدی، به دو صورت بیان میشود:
نماز ظاهری: که تنها شامل قیام و رکوع و سجود است و بدون حضور قلب انجام میشود. اوحدی این نوع نماز را بیارزش میداند.
نماز باطنی: که حاصل عشقی است که روح را به سوی معشوق میکشاند و حالتی از بیخودی و غرق شدن در حقیقت است. او این را در برابر محراب پیشههای میداند که عشق او را به آن حالت میدهد.
۳. طواف: از گردش به دور سنگ تا گردش گرد دوست
طواف در نگاه اوحدی، عملی است که میتوان هم ظاهری داشت و هم باطنی بود. طواف ظاهری ، گردش به دور کعبه مادی است. اما طواف عاشقان ، در کوی معشوق و غرق شدن در جذبه عشق است. این طواف روحانی، از طواف ظاهری ارزشمندتر است، زیرا هدف آن، به وصال و فنای در معشوق است.
۴. حطیم، مقام، زمزم و رکن: نمادهای مراحل سلوک
اوحدی از اجزای کعبه نیز به صورت نمادین استفاده میکند.
حطیم و رکن میشود نمادی از معنویات باشد که در طول سیر و سلوک خود را به آنها دست مییابد.
مقام (مقام ابراهیم) به عنوان نمادی از جایگاه و منزلت روحانی است.
زمزم نیز نمادی از چشمهی حیات معنوی و معرفت است که انسان با پیمودن راه حق به آن میرسد.
به طور کلی، اوحدی از این اصطلاحات برای بیان این حقیقت استفاده میکند که عبادات و مناسک دینی، تنها در معنادار تصویری میشوند که با عشق، اخلاص و سیر درونی همراه باشند. او با این کار، ارزشهای باطنی را بر اعمال ظاهری میکند.