استفاده از مفاهیم تجاری در غزلیات کعبه خواجوی کرمانی
در غزلیات خواجوی کرمانی، مفاهیم تجاری و اقتصادی مانند بازار، خرید و فروش، سود و زیان، و سرمایه به صورت استعاری برای بیان مسائل عرفانی به کار رفتهاند. این رویکرد، زبان عرفان را از فضای صرفاً انتزاعی و مذهبی خارج کرده و به آن رنگ و بویی ملموس و قابل فهم میبخشد. خواجو از این واژگان برای توصیف معاملهٔ عاشق و معشوق و ارزشگذاری بر داراییهای معنوی استفاده میکند.
تجارت در بازار عشق
خواجو، عشق را به یک بازار پررونق و پرخطر تشبیه میکند که در آن، عاشق به معامله با معشوق میپردازد. در این بازار، کالاهای مادی و دنیوی بیارزش هستند و آنچه خریدار دارد، جان و دل است. عاشق برای رسیدن به معشوق، حاضر است تمام دارایی خود، یعنی جان خود، را فدا کند.
گدا باشد که بفروشد به جامی ملک سلطان را (غزل ۲۶)
سرمایه: سرمایهٔ عاشق، جان و دل اوست. او این سرمایه را در راه عشق به خطر میاندازد تا به سود ابدی (وصال) دست یابد.
سود و زیان: سود در این تجارت، رسیدن به معشوق و فنا شدن در اوست، در حالی که زیان، جدایی و دوری از اوست. اما از نگاه عارف، حتی زیان در راه عشق نیز نوعی سود محسوب میشود، چرا که رنج هجران او را به حقیقت نزدیکتر میسازد.
کعبه به عنوان یک دارایی معنوی
خواجو با استفاده از مفاهیم تجاری، بر ارزش معنوی کعبه تأکید میکند. در نگاه او، کعبه یک دارایی گرانبها است که تنها از طریق یک معاملهٔ روحانی قابل دستیابی است.
اگر زانکه راه سوختگان میزنی رواست، چیزی بگو بسوز که حاجت به ساز نیست (غزل ۱۹۷)
خواجو در این بیت، مسیر عشق را به یک معامله تشبیه میکند که در آن، سوز دل و جان عاشق، ارزشی است که برای خرید وصال پرداخت میشود. او استدلال میکند که ارزش یک عمل یا یک مکان (مانند کعبه) نه در ظاهر آن، بلکه در عمق نیت و فداکاری نهفته در آن است.
به طور کلی، استفاده از مفاهیم تجاری در غزلیات خواجو، نشاندهندهٔ این است که او عشق را نه یک احساس منفعل، بلکه یک فرایند فعال و پویا میداند که در آن، عاشق با تمام وجود خود وارد یک معاملهٔ روحانی میشود. این معامله، در نهایت، به سود بزرگتر و غیرقابل وصفی منجر میشود: یگانگی با حقیقت.