در غزلیات خواجوی کرمانی، زنجیره میخانه مسیری عرفانی را نشان میدهد که از سرمستی و بیخودی به معرفت و آگاهی احساس میکند. این زنجیره، راهی متفاوت از سلوک رسمی است که از طریق آن، عارف با کنار زدن عقل و قواعد، به حقیقت دست مییابد.
۱. میکده: نمادهایی از قید عقل
در آغاز این زنجیره، میکده نمادی از مکانی است که از نظر دین رسمی مذموم است. اینجا جایی است که سالک از قید و بندهای اجتماعی، مذهبی و حتی عقلانی رها میشود. ورود به میکده، به معنای آغاز یک سفر درونی برای کنار گذاشتن «خود» و آمادگی برای تجربهی حقیقت است.
۲. می: نماد عشق الهی
می یا شراب، در این مسیر، نمادی از عشق الهی است. نوشیدن آن، نه یک عمل حرام، بلکه یک تجربه روحانی است که روح را مست و سرمست میکند و عارف را به حالتی از بیخودی میرساند. این «می» همان عشق الهی است که شور و حال را به عارف میبخشد و او را از خواب غفلت بیدار میکند.
۳. زمزم جان: نماد تطهیر
در این زنجیره، نقشی تطهیرکننده ایفا می کند. خواجو می را با آب مقدس زمزم مقایسه میکند و میگوید: «زمزم رندان سبو میست». این عبارت به این معناست که برای رندان و عاشقان، شراب نه تنها روح را مست میکند، بلکه آن را از ناپاکیها و تعلقات دنیوی نیز پاک میسازد. این تطهیر، شرط رسیدن به معرفت است.
۴. معرفت: احساس و بصیرت
نهایت این زنجیره، رسیدن به معرفت است. این معرفت، نتیجهای از عقل و رسیدن به حالت بیخودی است. در این مرحله، عارف با چشم دل به حقایقی دست مییابد که با عقل عادی قابل درک است. خواجو با این زنجیره نشان می دهد که راه رسیدن به معرفت، گاهی از مسیرهای نامتعارف میگذرد و نیاز به شجاعت برای کنار گذاشتن قوانین ظاهری دارد.