در قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ فخرالدین عراقی، رابطۀ میان خیال، عقل و شهود یک موضوع محوری در معرفتشناسی عرفانی است. عراقی این سه را در یک سلسله مراتب قرار می دهد که در آن، شهود بر دو قوه دیگر برتری دارد.
۱. خیال
خیال قوهای است که با نقش، صورت و شکل سر و کار دارد. در عرفان، مطمئناً میتوان در مراحل اولیه مفید باشد، اما در آستانه حقیقت مطلق، به یک مانع تبدیل میشود.
مفاهیم: حقیقت بینقش و نامتناهی را نمیتوان درک کرد. زیرا هر تصویری که خلق میکند، یک حد و مرز برای آن حقیقت قائل میشود که دروغین است.
مانع: خیال، را درگیر کثرت (تعدد صورتهای جهان) و توهم (پندار اصالت مادیات) میکند.
نمود در قصیده:
در نیابند نقش این خانه / نقشبندان کارگاه خیال
۲. عقل
عقل (به ویژه عقل جزئی یا استدلالی) ابزار منطق، استدلال و تفکیک است. عقل در دنیا نیاز است، اما در حقیقت وحدت ناتوان است.
ترجمه : عقل قادر به درک حقیقت عشق نیست، زیرا این مفاهیم و مفاهیم منطقی ( بله/خیر، جزء/کل) هستند. عقل با تقسیم و تجزیه کار میکند، در حالی که حق واحد و بسیط است.
مانع: عراقی عقل را «عقال» (پایبند و زنجیر) مینامد. عقل مانع از پرواز روح به سمت بینهایت می شود.
نمود در قصیده:
عقل اگر چه ز خانه بیرون نیست / هم نیابد درون خانه مجال نام آن خانه می نیارم گفت / از پی عقل و العقول عقال
۳. شهود (شهود/تفکر)
شهود یا «دیدهٔ حال» ، تنها راه تنها به حقیقت و ابزار معرفتی کارآمد در این قصیده است. شهود، مستقیماً درک میشود و بیوای است که پس از کنار رفتن از کنار (عقل و خیال) حاصل میشود.
برتری: شهود، حقیقت را نه از طریق تصویرسازی (خیال) و نه از طریق تحلیل و تحلیل (عقل)، بلکه از طریق حضور و تجربهٔ مستقیم میکند.
شرط دستیابی: شرط فعال شدن شهود، فنای منیّت است. وقتی حجاب «خودی» کنار رود، شهود فوراً حقیقت را درمییابد.
نمود در قصیده:
خود تو از پیش چشم خود برخیز تا ببینی عیان به دیده ی حال
سلسله مراتب معرفتی عراقی
عراقی یک سلسله مراتب معرفتی را ترسیم می کند:
خیال: در پایینترین سطح، تنها صورتها و توهمها را میکند. (باید کنار گذاشته شود.)
عقل: در سطح میانی، تا آستانهٔ حقیقت میآید اما مجال ورود ندارد و باید در مقابل عشق تسلیم شود.
شهود: در بالاترین سطح، با غیاب منیّت فعال و حقیقت مطلق را مستقیم و بیواسطه مشاهده میکند.
برای عراقی، رهایی از فریبندگی خیال و شرح عقل ، شرط لازم برای رؤیت شهودی حقیقت است.