پارادوکس (یا متناقضنما) اصلی و محوری در قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ فخرالدین عراقی، در بیت پایانی آن متجلی است. این پارادوکس اوج نگاه وحدت وجودی اوست که حقیقت را در دوگانگی بیان میکند:
پارادوکس محوری: مستیِ همراه با غفلت
بیت نهایی، هستهٔ پارادوکسیال قصیده است:
چون عراقی همه جهان سرمست از می وصل و بیخبر ز وصال
شرح پارادوکس:
این بیت یک تناقض ظریف و عمیق را در وضعیت انسانها و جهان هستی ترسیم میکند:
بخش اول (حقیقت جهان): همه جهان سرمست از می وصل
از دیدگاه عرفانی (وحدت وجود)، کل هستی (جهان) از آنجا که چیزی جز تجلی و فیض دائمی حق نیست، به طور ذاتی و تکوینی در حالتی از وصل و شادمانی (مستی) قرار دارد. وصل به معنای حضور کامل و اتحاد با مبدأ هستی، حقیقتی جاری و همیشگی است.
بخش دوم (وضعیت انسان): و بیخبر ز وصال
در کمال شگفتی، با وجود آنکه تمام هستی غرق در این وصال است، انسانها (که خطاب اصلی عارفند) از این حقیقت بیخبر و غافلاند. مردم به دلیل غرق شدن در کثرت (دنیای مادی) و منیّت، قادر به درک این وصل حاضر نیستند.
جوهر پارادوکس:
چگونه میتوان از چیزی سرمست بود، در حالی که از وجود آن بیخبریم؟
مستی: نشانهٔ دریافت دائمی فیض حیات و وجود از سوی معشوق ازلی است. (همه مینوشند و حیات دارند).
بیخبری: نشانهٔ عدم آگاهی به منشأ این مستی. (انسانها نمیدانند که این حیات و وجد از کجاست).
این پارادوکس، انسان را به سلوک فرامیخواند: وظیفهٔ سالک این نیست که به وصل برسد (زیرا وصال حاصل است)، بلکه وظیفه این است که حجاب غفلت (خودی) را کنار بزند تا وصل موجود را ببیند.
پارادوکسهای فرعی دیگر در قصیده
علاوه بر پارادوکس اصلی، ابیاتی در این قصیده حاوی پارادوکسهای ساختاری هستند که عظمت مقام وصفشده را بیان میکنند:
بیت پارادوکس (متناقضنما)شرح
برترین آسمانش صف نعال برترین و بالاترین مکان هستی (آسمان) در برابر این خانه، پستترین مکان (جای کفش) است.این تناقض ارتفاع و پستی، عظمت مطلق مکان مورد وصف را نشان میدهد.
عقل اگر چه ز خانه بیرون نیست / هم نیابد درون خانه مجال عقل اگرچه جزیی از آفرینش (خانه) است، اما درون خانهٔ اصلی (مقام وحدت) راه ندارد و باید متوقف شود.این تناقض در پذیرش و عدم پذیرش، محدودیت عقل در فهم حقیقت مطلق را نشان میدهد.
خود تو از پیش چشم خود برخیز / تا ببینی عیان به دیدهٔ حال برای دیدن حقیقت، باید خودت (منیّت) را از بین ببری. دیدن مشروط به نابود کردن ابزار دیدن (نفس) است.پارادوکس فنا در بقا: برای به دست آوردن سعادت و اقبال (بقا)، باید از خود چشم پوشید (فنا).
این پارادوکسها در مجموع به این نتیجه میرسند که حقیقت مطلق و وصل الهی، فراسوی منطق، عقل و حس است و تنها با تجربهٔ شهودی و فنای خود قابل درک است.