وصال
کلمهی «وصال» (به معنی پیوستن، رسیدن، یا آمیختن) یکی از مفاهیم کلیدی در عرفان و شعر عاشقانه است که در ابیات عراقی، هم به عنوان هدف نهایی سالک و هم به عنوان حالت وحدت و بیتفاوتی پس از رسیدن به مقام مستی و فنا به کار رفته است.
در ابیاتی که شما به آنها اشاره کردید، «وصال» به طور مستقیم در دو جا دیده میشود:
۱. وصال در مقام فنا و بیتفاوتی (غزل ۲۹۰)
در غزل مشهور ۲۹۰ که عراقی در آن بر مستی و ترک خود تأکید میکند، وصال به گونهای زیر سوال برده میشود که نشاندهندهٔ مقام والای فنا (نیستی) است:
چو ز باده مست گشتم، چه کلیسیا، چه کعبه؟ چو به ترک خود بگفتم، چه وصال و چه جدایی؟
تحلیل مضمون:
ترک خود: مقام «ترک خود گفتن» (یا همان فنا) در عرفان، بالاترین درجهٔ سلوک است. در این حالت، خودیت و منیت سالک از بین میرود و در وحدت وجود محو میشود.
بیتفاوتی نسبت به وصال و جدایی: وقتی سالک به مقام فنا میرسد، دیگر بین پدیدههای دوتایی (دوگانگیها) تفاوتی نمیبیند. وصال (رسیدن به معشوق) و جدایی (فراق از او) هر دو از تجلیات واحد هستند و تنها در ذهن «من» معنا پیدا میکنند.
نتیجه: وقتی «منِ» سالک از بین میرود، دیگر فرقی نمیکند که واصلی در کار باشد یا فراقی، زیرا در هر دو حالت، او در وحدت محو شده است.
۲. وصال در مقام مقصد و غایت (قصیدهٔ ۱۴)
در قصیدهٔ ۱۴ که در وصف کعبهٔ معظم است، «وصال» به عنوان مقصد عالی و نتیجهٔ سلوک مطرح میشود:
"مجلس نور و جلوهگاه سرور / روضهٔ انس و بارگاه وصال" (مصرعی که در محتوای ارسالی شما نیز بود)
در اینجا، کعبه به عنوان بارگاه وصال معرفی میشود؛ یعنی محلی که انس (آرامش) و وصل (رسیدن به حق) در آن میسر است. این، معنای سنتی و ستایشآمیز وصال به عنوان اتمام حج و رسیدن به قرب الهی است.
"مطرب عشق برکشید سرور / وصل را داد جام مالامال"
"چون عراقی همه جهان سرمست / از می وصل و بیخبر ز وصال"
تحلیل مضمون:
جام وصال: در این ابیات، وصال به شراب یا می تشبیه شده که ساقی (حق) آن را به عاشقان مینوشاند.
بیخبر ز وصال: این مصرع پایانی بسیار عمیق است: «چون عراقی همه جهان سرمست / از می وصل و بیخبر ز وصال». این حالت اشاره به مقام مستی و عشق دارد؛ یعنی آنها چنان در شراب وصال (تجربهٔ اتحاد) غرق و سرمستاند که دیگر آگاهی به خود وصال ندارند. این حالت نیز به نوعی همان فنا است که در آن آگاهی به واصل بودن نیز از بین میرود.
جمعبندی: مفهوم وصال نزد عراقی
«وصال» در شعر عراقی دو روی دارد:
وصال به عنوان مقصد: رسیدن به کعبه، بارگاه حق، و قرب الهی (به ویژه در قصاید).
وصال به عنوان امری بیاهمیت در فنا: در مقام نهایی مستی و ترک خود (خرابات)، وصال و جدایی هر دو معنای خود را از دست میدهند، زیرا آنچه مهم است، نیست شدن و محو شدن در وحدت است، نه آگاهی به رسیدن یا نرسیدن.