تعبیر «قبله» در ابیات مرتبط با کعبه در آثار شیخ محمود شبستری، بهویژه در «گلشن راز»، تابعی از دیدگاه فلسفی و عرفانی او در باب وحدت وجود است. در نگاه شبستری، قبله در دو محور اصلی مطرح میشود: قبلهٔ نفیشونده (در مقام فنا) و قبلهٔ مشروط (در مقام عمل).
۱. قبله به مثابۀ نفی تعیّن (مقصد درونی)
شبستری، قبله را از یک جهت فیزیکی خارج کرده و آن را در برابر جهتگیریهای فکری و ذهنی قرار میدهد. در مقام وحدت وجود (جمع الجمع)، قبلهٔ ظاهری بیمعنا میشود.
نفی جهات و مرزها: قبله و کعبه، نماد یک تعیّن هستند که پس از رهایی سالک از "من و تو" (نفسانیت و دوگانگی)، در کنار سایر جهتها و مکانها محو میشوند. یعنی قبلهٔ حقیقی در همه جا و در عدم تعین است:
«من تو چون نماند در میانه / چه کعبه چه کنشت چه دیرخانه»
در این مقام، دیگر مهم نیست که سالک به کدام جهت (قبله) نماز میخواند، زیرا حقیقت در تمام جهات ساری و جاری است.
۲. قبله به مثابۀ سنجشگر باطن (قبلهٔ مشروط)
در مقام شریعت و عمل، قبله و نماز در کعبه، تنها زمانی ارزش دارد که با قبلهٔ باطنی (صدق و صفا) همراه باشد.
برتری صدق بر مکان قبله: شبستری به صراحت بیان میکند که اگر نماز از روی خلوص نیت نباشد، جهت آن (قبلهٔ کعبه) هیچ فایدهای ندارد:
«نمازی کز سر صدق و صفا نیست / اگر در کعبه بگذاری روا نیست»
در این بیان، قبلهٔ حقیقی برای شبستری، همان صدق و صفا (نیت خالص) است که قبلهٔ فیزیکی (کعبه) تنها در صورت حضور آن ارزش مییابد.
خلاصه:
قبله در آثار شبستری، یک مفهوم انتقادی و والایشی است. او قبلهٔ ظاهری (کعبه) را نفی نمیکند، بلکه آن را شرطی و نسخشونده میداند: مشروط به نیت باطنی در مرحلهٔ عمل، و نسخشونده در مرحلهٔ اوج عرفانی (وحدت وجود) که در آن، حقیقت در تمام جهات متجلی است.