تعابیر مرتبط با «کعبه، مناسک و نماز» در رباعیات ابوسعید ابوالخیر ، صریحاً برای بیان اولویت حجیت باطن و اخلاق بر آن عمل ظاهری و مکانیکی به کار رفته است. از دید او، دل انسان کعبهی واقعی است و ارزش آن به صدق نیت و خدمت به خلق میشود.
۱. کعبه: نماد عمل صوری در برابر دل
ابوسعید، کعبه را از مکانهایی که صرفاً خارج کرده است و آن را در برابر باطن انسان قرار میدهد تا اعلام کند که کعبه دل بر کعبهٔ گِل و سنگ برتری دارد.
برتری شاد کردن خاطر (دل): مهمترین و اخلاقیترین تعبیر ابوسعید، مقایسۀ شاد کردن دل یک انسان با مناسک بزرگ است. او خدمت به خلق و اخلاق نیک را بر هر عمل دیگری ارجح میداند:
«زانکه هزار کعبه آزاد کنی به زان نبود که خاطری شاد کنی »
دل، تعیین کنندهٔ قبله: اگر دل و نیت انسان متوجه غیر خدا باشد، کعبه (نماد اسلام و طاعت) بیاعتبار شده و به دیر (نماد بتپرستی) میشود:
« کعبه اگر دل سوی غیرست ترا طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا»
۲. کعبه و نفی مرزبندیهای مکانی و دینی
ابوسعید نیز مانند دیگر عارفان، مرزهای ظاهری بین مکانهای عبادت را نفی میکند تا بر مقصد و رهایی سالک از قید و بندهای ظاهری کند.
رهایی از مکان: آنکس که به مقام عشق برسد، از تمام مکانهای عبادی، حتی کعبه، بیزار میشود، زیرا قبل از باطنی خود را یافته است:
«کوی تو هر کرا سر و کار از مسجد و دیر و کعبه بیزار می شود»
کعبه به مثابهٔ یک راه: کعبه صرفاً یکی از راهها برای رسیدن به مقصد است و میخانه (نماد عالم بیواسطهٔ عشق و مستی) راه دیگری را نشان میدهد:
« کعبه رهیست تا به مقصد پیوست وز جانب میخانه رهی دیگر هست»
۳. کعبه به مثابۀ قبلهٔ معشوق
ابوسعید گاهی کعبه را به استعارهای از معشوق واقعی تبدیل میکند؛ قبل از اینکه مورد توجه همگان قرار گیرد، از باور دینی خارج است:
قبلهٔ کافر و مسلمان: معشوق چنان جاذبهای دارد که دل کافر و مسلمان هر دو، رو به سوی او دارند.
«یا رب تو چه کعبهای که شب و روز روی دل کافر و مسلمان سویت باشد»
خلاصه: کعبه در شعر ابوسعید ابوالخیر، ابزاری قاطع برای بیان اهمیت اخلاق عملی و باطنگرایی است. او صراحتاً اعلام میکند که کرامت انسانی و شاد کردن دل ، برتر از هر عمل ظاهری دیگر، از جمله مناسک حج، است.