این عبارت، یک اصل بنیادی در عرفان و سفر معنوی است و در اشعار محتشم کاشانی نیز به صورت ضمنی و گاه صریح به آن اشاره شده است. اگرچه در برخی اشعار او بر کعبهٔ درونی تأکید میشود، اما در نهایت، سفر به مقصد نهایی، یعنی حقیقت مطلق، نیازمند یاری و همراهی است.
کعبه و همراهی در سفر به مقصد
در نگاه محتشم، رسیدن به مقصد (خداوند) تنها میسر نیست؛ بلکه نیازمند دو اصل مهم است:
۱. همراهی با جمع و جماعت
مراسم حج که محتشم در اشعارش به آن اشاره دارد، به خودی خود یک عمل جمعی است. شاعر، ازدحام و اجتماع انسانها در کعبه را به تصویر میکشد و این اجتماع، نمادی از این است که راه حق را باید با همراهی پیمود:
که هست بر درش امروز ازدحام عباد این بیت نشان میدهد که کعبه، محل گرد آمدن «عباد» (بندگان) است و این تجمع، بخشی از طریق رسیدن به حقیقت است. همچنین، شاعر تنهایی و جدایی از این جمع را با حسرت بیان میکند: «من ماندهام از کعبهٔ اقبال جدا» که نشاندهندهٔ منفی بودن تنهایی در این مسیر است.
۲. نیاز به راهنما و هادی
حاجی در سفر خود به کعبه، نیازمند راهنماست؛ و در مسیر عرفانی، سالک به یک مرشد و هادی. محتشم این نیاز را در ابیاتش به وضوح نشان میدهد:
ای کعبهٔ مشتاقان دریاب که بر ناید مقصود من گم ره از طی بیابانها در این بیت، شاعر که در بیابان گم شده، از «کعبهٔ مشتاقان» (که میتواند امام یا پیر راه باشد) میخواهد که او را «دریابد». این بیان، تأکید میکند که رسیدن به مقصد بدون یاری یک راهنمای والا، ناممکن است.
به طور خلاصه، محتشم کاشانی نشان میدهد که گرچه مسیر باطنی است، اما تنها نمیشود به مقصد رسید؛ زیرا این راه به راهنمایی امامان و همراهی با جمع عاشقان نیاز دارد و دوری از این دو، به گمراهی و انزوا میانجامد.