عبارت «کعبه مبدا و مقصد خدای کعبه» بیانگر اوج نگاه عرفانی محتشم کاشانی است. در منظومۀ فکری او، کعبه تنها یک مکان نیست، بلکه نمادی جامع از کل سفر معنوی انسان است؛ سفری که در آن، خودِ «مبدا» همان «مقصد» است و آغاز راه، به پایان آن ختم میشود.
کعبه، آغاز و پایان راه سالک
در اشعار محتشم، کعبه نقش دوگانهای را ایفا میکند: هم نقطۀ شروع حرکت به سوی حقیقت است و هم نهایت وصال با آن حقیقت. این دو نقش به صورت پیوسته در اشعار او ظاهر میشوند.
کعبه به عنوان مبدا و شروع حرکت
کعبه در آثار محتشم، اولین نشانه و اولین گام در راهی است که به سوی خداوند منتهی میشود:
نشانۀ راه: همانگونه که شاعر میگوید: «میشوم با همه پس ماندگی آخر حاجی / که به پیش آمدن کعبه نشانم دادند»، کعبه به عنوان یک علامت الهی، آغاز سفر معنوی حاجی را اعلام میکند و او را به مسیر درست هدایت میکند.
جهتگیری صحیح: «قبله» (جهت کعبه) اولین قدم در نماز و عبادت است. روی کردن به آن، آغاز توجه و حرکت قلبی به سوی «خدای کعبه» است. بدون این جهتگیری، راه به گمراهی میرود.
کعبه به عنوان مقصد و نهایت وصال
کعبه مقصد غایی سفر است؛ اما نه به عنوان یک مکان، بلکه به عنوان نقطهای برای رسیدن به وصال الهی:
نهایت آرزو: کعبه همان «کعبهٔ مشتاقان» و «کعبهٔ مراد» است که دلهای عاشقانه به سوی آن گرایش دارند. مقصد نهایی این سفر، نه رسیدن به سنگ و بنا، بلکه رسیدن به معشوق (خدای کعبه) است.
مکان عروج: محتشم در جایی دل انسان را «کعبهای» میخواند که از عرش اعظم نیز برتر است. این بیان نشان میدهد که کعبهٔ حقیقی، مکانی برای پرواز و عروج به سوی حقیقت است و این پرواز، در نهایت به وصال با «خدای کعبه» میانجامد.
در نهایت، میتوان گفت برای محتشم کاشانی، کعبه مبدا و مقصد خدای کعبه است؛ چرا که آغاز حرکت به سوی او، از «کعبهٔ ظاهری» است و پایان آن، به درک و شهودِ «خدای کعبه» در «کعبهٔ باطنی» میرسد. این سفر، در حقیقت، بازگشت به خویشتن است.
کعبه جایگاه عروج امامان
در اشعار محتشم کاشانی، کعبه نه تنها جایگاه عروج خود انسان است، بلکه مکان عروج امامان نیز هست؛ به این معنا که جایگاه معنوی امامان چنان والاست که حتی کعبه نیز در مقابل آنها قرار میگیرد و به پلهای برای رسیدن به مقام آنان تبدیل میشود.
کعبه و عروج امامان
محتشم در مدح و مرثیهٔ امامان معصوم، با استفاده از استعارههای بسیار عمیق، جایگاه آنها را فراتر از کعبه میداند:
امام رضا (ع)، صاحب عرش اعظم:
ای معظم کعبهات را عرش اعظم آستان این بیت، اوج این نگاه است. شاعر در مدح امام رضا (ع)، آستان مقدس ایشان را «عرش اعظم» میخواند. این بدان معناست که مقام معنوی امام، تا آنجا بالا میرود که حتی کعبهها نیز آستان او را محل عروج و پرواز خود به سوی عرش الهی میدانند. این بیت به وضوح نشان میدهد که امامان خود، مقصد نهایی عروج هستند.
امام علی (ع)، قبله و کعبهٔ نام:
درگهت را قبلهایم و روضهات را کعبهٔ نام محتشم، درگاه امام علی (ع) را قبله و آرامگاه ایشان را «کعبهٔ نام» (منبع افتخار و هویت) میداند. این بیان، جایگاه امام را چنان رفیع میشمارد که قبله و کعبهٔ حقیقی پیروانش، وجود مقدس اوست.
امام حسین (ع)، کعبهٔ وصال:
ای دل اینجا کعبهٔ وصل است بگشا چشم جان محتشم، محل شهادت یا آرامگاه امام حسین (ع) را «کعبهٔ وصال» مینامد. این یعنی عروج به سوی حقیقت و رسیدن به نهایت وصال، نه تنها از طریق کعبهٔ فیزیکی، بلکه از طریق جایگاه معنوی امام حسین (ع) نیز میسر است.
به طور خلاصه، محتشم کاشانی با قرار دادن مقام امامان در سطحی بالاتر از کعبه، کعبه را به پلهای برای عروج به سوی جایگاه معنوی آنان تبدیل میکند و نشان میدهد که امامان، خود، نهایت عروج هستند.