در اشعار محتشم کاشانی، رابطهای عمیق میان کعبه و مفهوم حضور (چه حضور فیزیکی و چه حضور معنوی) دیده میشود. محتشم اغلب در غزلهای خود، میان حضور ظاهری (رفتن به مکه و طواف کعبه) و حضور باطنی (قرب دل و عشق به خداوند یا معشوق) تضادی معنادار ایجاد میکند.
کعبه و تضادِ حضور ظاهری و باطنی
محتشم در بسیاری از ابیات، حضور واقعی را در دل و جان میداند و ارزش آن را از حضور فیزیکی در کعبه بیشتر میشمارد. برای او، اگر حضور معنوی نباشد، حضور در کعبه فقط یک عمل بیروح است.
اهمیت قرب دل بر سفر به کعبه:
بعد طریق کعبهٔ مقصد ز قرب دل چون بسته شد به بستن پیمان چه احتیاج در این بیت، شاعر فاصلۀ «کعبۀ مقصود» (آرزو) را از «قرب دل» (نزدیکی قلبی) بسیار زیاد میداند. او میگوید وقتی با دل به معشوق نزدیک شدهای و پیمان بستهای، دیگر چه نیازی به پیمودن راه کعبه است؟ اینجا، حضور قلبی بر حضور مکانی ارجحیت دارد.
عشق، جوهر حضور واقعی:
ای کعبه رو که دور ز عشقی طواف تو غیز از نظاره در و دیوار خانه چیست محتشم در این بیت به صراحت بیان میکند که اگر در دلِ زائر، عشق وجود نداشته باشد، طواف او از کعبه، چیزی جز نگاه کردن به در و دیوار یک خانه نیست. حضور واقعی با عشق معنا مییابد و بیعشق، تنها یک جسم بیروح است.
دل، کعبه حقیقی:
دل حقیر نوازش که جلوهگاه خداست چو کعبهایست که از عرش اعظم است اعظم در این بیت، شاعر دل انسان را به عنوان «جلوهگاه خدا» معرفی کرده و آن را به «کعبهای» تشبیه میکند که حتی از عرش اعظم نیز بزرگتر است. این دیدگاه، اوج نگاه عرفانی محتشم است که حضور خداوند را نه در بنایی سنگی، بلکه در خانۀ دل جستجو میکند.
به طور خلاصه، محتشم کاشانی با این دیدگاهها، بر این نکته تأکید میکند که حضور حقیقی در کنار کعبه زمانی ارزش پیدا میکند که با حضور قلبی و عشق همراه باشد؛ در غیر این صورت، کعبهٔ واقعی همان دل انسان است که جایگاه خداوند و مقصدِ اصلی است.