بر اساس ابیاتی که از سیف فرغانی ارائه شد، او با لحنی صریح و گاه تند، به نقد ظاهرگرایی پرداخته و بر باطنگرایی و حقیقت درونی تأکید میکند. این انتقاد در قالب دو رویکرد اصلی بیان شده است:
۱. بیارزش شمردن ظاهر در مقابل باطن
سیف فرغانی با به چالش کشیدن ارزش ظاهری کعبه، برتری باطن را نشان میدهد. او در یکی از ابیات، کعبه را که برای مسلمانان مقدسترین مکان است، به یک "سنگ" تقلیل میدهد تا نشان دهد که ارزش حقیقی در سنگ و بنا نیست:
در کفهٔ میزانت کعبه چه بود؟ سنگی ای قبلهٔ جان ز آن دل ناموس حجر بشکن
این نگاه، شدیداً بر این نکته تأکید دارد که ظاهر در مقابل باطن و حقیقت معشوق ناچیز است و قداست واقعی نه در سنگ، بلکه در دل انسان نهفته است.
۲. بیفایده بودن مناسک بدون قصد و نیت
سیف فرغانی معتقد است که انجام مناسک مذهبی، مانند سفر به حج، بدون داشتن قلب پاک و قصد حقیقی بیمعناست. او به صورت نصیحتگونه و مستقیم، کسی را که دلش پاک نیست، از رفتن به حج منع میکند:
با چنین رو به گرد کعبه مگرد چون دلت نیست محرم توحید سفر کعبه و حجاز مکن
این ابیات نشان میدهند که برای سیف فرغانی، حضور باطنی و اخلاص درونی از حضور فیزیکی در کعبه مهمتر است. او عبادت را یک حرکت درونی میداند، نه یک سفر بیرونی.
در نهایت، سیف فرغانی با استفاده از این ابیات، به طور قاطع بر این نکته تأکید میکند که عشق به معشوق و صفای باطن، از هرگونه مناسک و ظواهر دینی ارزشمندتر است. او به شدت از ریاکاری و ظاهرگرایی انتقاد میکند و حقیقت را در دل جستجو میکند.