بر اساس ابیاتی که از شیخ بهایی ارائه شد، حضور کعبه در اشعار او چندین بعد کلیدی دارد که با نگاهی عمیقاً عرفانی و فلسفی بیان شده است. این ابیات نشان میدهند که کعبه برای او بیش از یک مکان فیزیکی است و به عنوان نمادی برای مفاهیم والاتر به کار رفته است.
کعبه به عنوان نماد حقیقت
در شعر شیخ بهایی، کعبه نمادی از حقیقت مطلق یا معشوق الهی است. او معتقد است که هدف اصلی، خود کعبه نیست، بلکه صاحب خانه است. این دیدگاه در بیت معروف او به روشنی بیان شده است:
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه
در اینجا، شیخ بهایی خود را در جستجوی دیدار (حضور خدا) میداند، در حالی که حاجی به ظاهر کعبه اکتفا میکند. این تقابل نشان میدهد که کعبه در نزد او صرفاً یک بهانه یا ابزار برای رسیدن به مقصد اصلی است.
کعبه در تقابل با باطن
شیخ بهایی با قرار دادن کعبه در مقابل مفاهیم باطنی، به اهمیت طهارت دل و قصد پاک تأکید میکند. برای او، عبادت حقیقی در قلب اتفاق میافتد، نه در مکان فیزیکی. این نگاه در بیت زیر مشهود است:
یارب، به چه روی جانب کعبه رود گبری که کلیسا از او دارد زار
این بیت نشان میدهد که دل پاک یک گبر (نمادی از غیرمسلمانان) که در کلیسا عبادت میکند، از طواف ظاهری کسی که دلی ناپاک دارد، ارزشمندتر است. به عبارت دیگر، حضور حقیقی خداوند در دل است، نه در بنای کعبه.
کعبه به عنوان مکان تجربه درونی
شیخ بهایی کعبه را مکانی برای یک تجربه درونی و عرفانی میبیند. در یکی از رباعیات، او میگوید:
در خانهٔ کعبه، دل به دست آوردم دل بردم و گبر و بتپرست آوردم
این بیت نشان میدهد که او در درون کعبه، به جای سنگ و خاک، به دل دست پیدا میکند و این دل را از آنِ یک عارف یا حتی یک "گبر" مییابد. این تعبیر، نشاندهنده اهمیت تجربه قلبی بر مناسک ظاهری است.
در نهایت، حضور کعبه در اشعار شیخ بهایی، نمادی از وحدت وجود و فراتر رفتن از مرزهای ظاهری ادیان است. او کعبه را وسیلهای برای بیان این حقیقت میداند که مقصد همه راهها یکی است و حضور خداوند در همه جا و به ویژه در دل انسانهای پاک نهفته است.