در شعرهای عاشقانه عبید زاکانی، کعبه به ابزاری برای ایجاد تناقض و طنز تبدیل میشود. شاعر شاعران عارف که کعبه را نمادی از معشوق الهی میدانند، عبید با جایگزین کردن یک مکان زمینی (کوی یا روی معشوق) به جای یک مکان مقدس، فضای کنایهآمیز و طنزآلود میسازد.
این تناقض از چند طریق ایجاد می شود:
تقدسزدایی از کعبه: عبید، مقام والای کعبه به عنوان قبل از رایانه را پایین میآورد و آن را با چیزی و مادی، یعنی معشوق، برابر میکند. این عمل، یک تابوشکنی ظریف است. در غزل شماره ۵، وقتی میگوید: «از رخ زیبای تو قبلهگه عام را / کعبهی دیگر نباد دلبر ترسای ما»، به طنزآمیز میگوید که چهره معشوق آنقدر مقدس است که میتوان کرد، نه فقط برای مردم، بلکه برای مسیحیان نیز!
بالا بردن مقام معشوق: همزمان با تقدسزدایی از کعبه، او به شکل اغراقآمیزی، جایگاه معشوق را بالا میبرد. در نظر عبید، کعبهی واقعی، همان کوی معشوق است و به آنجا سفر میکند، مهمتر از هر سفر دیگری است. این کار، نوعی طنز نهفته دارد که نشان می دهد عشق زمینی و شهوانی تا حدی برای او مهم است که می تواند عبادت کند و ایمان داشته باشد.
تقابل دین و عشق: عبید با قرار دادن کعبه (نماد دین) در برابر عشق، تضاد بین این دو را برجسته میکند. در شعرهای او، عاشق به جای طواف کعبه، به گرد کوی یار میگردد و به جای پرستش خداوند، روی به سوی معشوق میآورد. این تقابل، نشان دادن بیاهمیت بودن عبادتهای ظاهری در برابر وسوسهها و جذابیتهای دنیوی است.
در نهایت، استفاده از عبید زاکانی از کعبه، یک بازی زبانی و مفهومی است. او با این کار، مرزهای بین دین و عشق را در هم میشکند و با لحنی طنزآلود، اولویتهای جامعه را به چالش میکشد.
شواهد طنزمیان عشق و دین
استفاده از طنز در شعر عبید زاکانی، ابزاری است برای چالش کشیدن باورهای دینی و اجتماعی زمانهاش. او با خلق تضاد میان مفاهیم مقدس و زمینی، به شکلی کنایهآمیز به نقد ریاکری زاهدان و مفاهیم مذهبی میپردازد. این طنز، در قالب تشبیه عشق زمینی به مفاهیم دینی و برتری دادن آن بر دین رخ می دهد.
۱. قبله و روی معشوق
عبید، روی معشوق را به قبله تشبیه می کند تا نشان دهد که برای عاشق، پرستش معشوق مهم تر از عبادت خداست. در غزل شماره ۵، این طنز به اوج خود میرسد:
از رخ زیبای تو قبلهگه عام را کعبه دیگر نباد دلبر ترسای ما
این بیت، یک شوخی جسورانه با مفهوم دینی است. شاعر با اغراق، چهره معشوق را قبلهای برای همه مردم، حتی مسیحیان (ترسا)، میداند. این نوع نگاه، طنزی ظریف است که تقدس زدایی از کعبه و جایگزینی آن با معشوق را می دهد.
۲. زاهد و رند
عبید، زاهد (نماد دینداری ظاهری) را در مقابل رند (نماد بیقیدی و عشق) قرار میدهد و زاهد را به دلیل ریاکریاش به سختی میگیرد. طنز او در این تقابل، نشان می دهد که راه حقیقت، نه از طریق عبادات خشک و خالی، بلکه از طریق رهایی از قید و بندها و زندگی عاشقانه میسر می شود.
زاهد گر به صدق و اخلاص به کعبه میرود رند از باده و میخانه به مقصود میرسد.
در اینجا، عبید با لحنی طنزآمیز، راه رسیدن به حقیقت را نه در راه پر مشقت حج و عبادت، بلکه در میخانه و نوشیدنی باده میداند. بهطوری که تلویحی میگوید که به دلیل ریاکریاش میشود، هرگز به مقصود نرسد، در حالی که به دلیل صداقت درونی خود، راه حقیقت را پیدا میکند.
۳. دین و کفر
عبید از واژههایی مانند کفر و ایمان به شکلی متفاوت استفاده میکند تا طنز خود را بسازد. او معشوق را به دلیل زیباییاش، مسبب کفر عاشق میداند و این کفر را نه یک ضعف، بلکه یک افتخار و نشانهٔ عشق واقعی میشمارد.
کفر زلف تو برآورد ز ایمان ما را
در این بیت، زلف معشوق به عنوان کفر معرفی میشود که ایمان عاشق را از بین میبرد. این کفر، چیزی منفی نیست، بلکه قویی قدرتمند و جذاب است که ارزشش از ایمان بیشتر است. این نوع طنز، دیدگاه سنتی به عکس دینی را کاملاً بر میکند و ارزشهای ما را بر اساس عشق و زیبایی معرفی میکند.
عبید زاکانی با استفاده از این شیوهها، به شکلی زیرکانه و طنزآلود، از یک سو به ستایش عشق و از سوی دیگر به نقد ریاکری و ظاهرگرایی مذهبی میپردازد.