عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره 5
.......فکند
راه خرابات پرس گر طلبی جای ما
از رخ زیبای تو قبلهگه عام را
کعبهٔ دیگر نباد دلبر ترسای ما
مردم لولی وشیم ما که وسجده کدام
رای هزیمت گرفت عقل سبک…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره 8
......دامان وصالت نرسد دست امید
دست کوته نکند اشگ ز دامان ما را
در ره کعبه وصل تو ز پا ننشینیم
گرچه در پا شکند خار مغیلان ما را
ای عبید از پی دل چند توان رفت…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵
.......توشهٔ راه نجات نیست
از خود طلب که هرچه طلب میکنی زیار
در تنگنای کعبه و در سومنات نیست
در یوزه کردم از لب دلدار بوسهای
گفتا برو عبید که وقت ذکوة…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۲۷
.......سفر بو که میسر شود
فکر میکنم و جز این چاره و درمانم نیست
روی در کعبه جان کرده به سر میپویم
غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست
سیل گو راه در او بند به …
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۳
......یار زمانی کرانه نتوان کرد
جز آستانه ی او آشیانه نتوان کرد
کسی که کعبه جان دید بیگمان میداند
که سجدهگاه جز آن آستانه نمیتوان کرد
مرا به عشوه های فردا در…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره 54
.......کعبهٔ جان چون توان کرد
فراقش بر دل آسان چون توان کرد
طبیبم میرود من درد خود را
نمیدونم…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
......و به درمان نمیرسیم
بر لب رسید جان و به جانان نمیرسیم
گر رهروان به کعبهٔ مقصود میرسند
ما جز به خرهای مغیلان نمیرسیم
آنانکه راه عشق سپردند پیش از …
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۲۸ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق
.......تا که خدای را انباز نباشد
در توهی حاجات اهل عالم باد
چنانکه کعبهٔ اسلام قبلهگاه…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در مدح عمیدالملک وزیر
.......اوست با قرار و قوام
جناب عالی او ملجا وضیع و شریف
حریم درگه او کعبهٔ خواص و عام
ز تاب حمله او گاه کینه سست شود
دم نهنگ و دل پیر و پنجهٔ ضرغام
زهی وجود دارد …
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره 35 - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحق
......بر در تو دولت و اقبال پاسبان
وی خاک آستانهٔ تو کعبه امان
هرکس که همچو حلقه برین در ملازمست
او را اسیر و حلقه بگوشند انس و جان
وانکس …
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره 38 - در وصف بارگاه شیخ ابواسحق و ستایش او
.......خلد برینست این همایون بارگاه
یا حریم کعبه یا فردوس یا ایوان شاه
پیشگاه حضرتش گردنکشانرا بوسه جای
بر غبار آستانش پادشاهان را…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مثنویات » شماره ۲ - مثنوی در وصف ایوان شاه شیخ ابواسحاق
.......گردان
بدچرخ از جنابش باز گردان
در اوه قبل از اقبال بادا
حریمش کعبهٔ آمال…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۱ - سرآغاز
.......را سربلندی
مبادا دشمنش را زورمندی
در اوه قبل از اقبال بادا
حریمش کعبهٔ آمال بادا
گرم اقبال روزی یار گردد
غنوده بخت من بیدار گردد
بر آن درگاه خواهم داد…
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۴ - سخن در عشق
.......را
وگر در دام عشق انداختم دل
شدم آماج محنت باختم دل
از این پس کعبهٔ من کوی او بس
مرا محراب جان ابروی او …
----------------------------
عبید زاکانی
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش 5 - عرض شوق
....... میچشیدم
قلم بر هستی خود میکشیدم
همه شب گرد منزلگاه یارم
طواف کعبهٔ جان بود کارم
ضمیرم با خیالش راز میخواند
بسوز این بیتها را باز…
عبید زاکانی، شاعر طنزپرداز و هجوگوی قرن هشتم هجری، در اشعار خود از کعبه به شیوههای متفاوت و چندلایه استفاده کرده است. شاعر شاعران عارف که کعبه را نمادی از معشوق الهی یا مقصد نهایی سلوک میدانند، عبید از آن بیشتر در مفاهیم زمینی و در عین حال کنایهآمیز بهره میبرد.
کعبه در شعر عاشقانه
در غزلیات عبید، کعبه به عنوان کوی معشوق یا قبل از دلبر تصویر میشود. این کاربرد، وجهی طنزآمیز و کنایی دارد، چرا که عبید با قرار دادن یک مکان مادی و زمینی به جای یک مکان مقدس، به نوعی تقدسزدایی میکند و نشان میدهد که برای عاشق، معشوق در جایگاه پرستش قرار میگیرد.
در غزل شماره 5، او به صراحت میگوید: «از رخ زیبای تو قبلهگه عام را / کعبهٔ دیگر نباد دلبر ترسای ما». در اینجا، چهره معشوق نه تنها پیشهی مردم، بلکه حتی قبل از دلبران مسیحی نیز میشود.
در «عشاقنامه»، عبید کعبه جان را کوی یار میداند: «از این پس کعبهٔ من کوی او بس / مرا محراب جان ابروی او بس». این بیان، نشاندهندهٔ اولویت عشق زمینی بر هر نوع عبادت ظاهری است.
در غزل شماره 43، او «کعبهٔ جان» را همان «آستانهٔ» معشوق میداند و میگوید: «کسی که کعبهی جان دید بیگمان میداند / که سجدهگاه جز آن آستانه نمیتوان کرد».
کعبه در شعر عرفانی و فلسفی
در برخی اشعار، عبید به مفهوم عرفانی کعبه نزدیک میشود، اما با لحنی که از طنز او خالی نیست. او به جای طواف ظاهری، بر سفری درونی میکند.
در غزل شماره ۱۵، او به سالک توصیه میکند که حقیقت را در درون خود بجوید و نه در مکانهای مادی: «از خود طلب که هرچه طلب میکنی زیار / در تنگنای کعبه و در سومنات نیست». این بیت نشاندهنده دیدگاه فراتر از مرزهای جغرافیایی و دینی است.
در غزل شماره ۲۷، او سفر به سوی کعبه جان را با سر میپیماید و از بادیه باکی ندارد، که نمادی از سختیهای راه سلوک است: «روی در کعبه جان کرده به سر میپویم / غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست».
کعبه در شعر مدح
در قصص عبید، کعبهاید به عنوان استعارهای برای ممدوح و دربار او به کار میرود. او برای ستایش افراد، بارگاه آنان را به کعبه تشبیه می کند تا مقام و منزلت آنها را در حد یک مکان مقدس بالا ببرد.
در قصیدهٔ شماره ۳۸، او بارگاه شاه را «حریم کعبه» یا «فردوس» میخواند: «خلد برینست این همایون بارگاه / یا حریم کعبه یا فردوس یا ایوان شاه».
در قصیدهٔ شماره ۳۱، در وصف وزیر، او میگوید: «حریم درگه او کعبهٔ خواص و عام ».
به طور کلی، عبید زاکانی از نماد کعبه به شیوههای چندگانه و با استفاده متفاوت از میکند؛ او گاه آن را برای طنز و تقدسزدایی از عشق زمینی به کار میبرد، به معنای عرفانی و سفر درونی اشاره میکند و همچنین در مدح، آن را به عنوان استعارهای برای ستایش ممدوح به کار میبرد. این مفهوم غنای معنایی و طنز کلامی خاص را به نمایش میگذارد.