کعبه و حج در اشعار شهریار
در شعر شهریار، کعبه و حج مانند بسیاری از مفاهیم مذهبی دیگر، از معنای ظاهری خود فراتر رفته و به استعارههایی برای عشق، رسیدن به معشوق و پیمودن راه او تبدیل میشوند. در این نگاه، حج، نه سفری فیزیکی به مکه، بلکه سفری درونی به سوی معشوق است.
شواهد از ابیات شهریار
۱. کعبه و حج به معنای رسیدن به معشوق
در غزل «یار باقی کار باقی»، شهریار دلها را مشتاق طواف (مناسکی از حج) خراسان میداند:
میتپد دلها به سودای طوافت ای خراسان
باز باری تو بمان ای کعبه احرار باقی
در اینجا، شوق حج و طواف، نه به سوی خانه خدا در مکه، بلکه به سوی شهری مقدس (خراسان) است که جایگاه آزادگان است. این بیت نشان میدهد که شهریار، مقصد معنوی و روحانی خود را در این مکان مییابد و برای او حج به معنای رسیدن به خراسان است.
۲. کعبه و حج به معنای فنا در راه عشق
در شعر ترکی «پروانه و شمع»، شهریار طواف پروانه به دور شمع را به مثابه حج و طواف کعبه میداند:
گؤردوم طواف کعبه ده یاندیقجا یالواریر
سؤیلور : دؤزوم نه قدر بو عشقین جفاسینه ؟
در این ابیات، پروانه در حال طواف و فدا شدن به دور شمع است. این عمل، در نگاه شهریار، یک حج عاشقانه است که در آن، پروانه با سوختن و فنا شدن در راه عشق، به کمال میرسد. این بیان، حج را از یک سفر به یک عمل شهودی و عرفانی تبدیل میکند.
۳. کعبه و حج به معنای راه و مقصد نهایی
در غزل «انتظار فرج»، شهریار راه خود را به سوی درگاه معشوق میداند و آن را با کعبه پیوند میزند:
من روی دل به کعبه کوی تو داشتم
کآمد ندای غیب که این است راه تو
این بیت، حج را به سفری روحانی تعبیر میکند که مقصد آن، کعبه کوی معشوق است. ندای غیب نیز این مسیر عاشقانه را تأیید میکند. در این نگاه، حج به معنای جستجوی قلبی و روحی برای رسیدن به معشوق است.
بسط و معنی
شهریار با این نوع استعارهها، مرز میان عشق زمینی و آسمانی را در هم میشکند و نشان میدهد که:
حج عاشقانه: حج واقعی، نه یک سفر بیرونی، بلکه سفری درونی به سوی معشوق است.
فنا در عشق: در این حج عاشقانه، قربانی شدن به معنای فنا شدن در راه معشوق است.
وحدت کعبه و معشوق: برای عاشق، کعبه همان معشوق است و حج نیز پیمودن راه و فدا شدن در راه اوست.
این مفاهیم، نشاندهندهٔ عمق نگاه عرفانی شهریار هستند که در آن، عشق به عنوان تنها راه رسیدن به حقیقت و کمال شناخته میشود.