«کعبه کوی» یکی از ترکیبهای عاشقانه و عرفانی در ادبیات فارسی است که شهریار آن را به کار برده است. این عبارت به معنای «کعبه کوی معشوق» یا «قبلهای که کوی معشوق است» میباشد. در این استعاره، کوی (محله و درگاه) معشوق چنان جایگاه مقدسی پیدا میکند که به منزله قبله و کعبه برای عاشق میشود.
شواهد از ابیات شهریار
این ترکیب به وضوح در غزل «انتظار فرج» شهریار آمده است:
ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو
من روی دل به کعبه کوی تو داشتم
کآمد ندای غیب که این است راه تو
در این بیت، شهریار میگوید که قلب و جهتگیری روحی او به سوی کعبه کوی معشوق بوده است. این به این معنی است که نهایت آرزو، مقصد و قبله دل او، نه یک مکان مذهبی، بلکه درگاه و محلهای است که معشوق در آن زندگی میکند. ندای غیب نیز این مسیر را تأیید میکند و به او میگوید که راه درست همین است.
بسط و معنی
شهریار با استفاده از «کعبه کوی»، مانند بسیاری از شاعران بزرگ، عشق زمینی را به مرتبه عشق الهی ارتقا میدهد. در این نگاه:
کوی معشوق: تبدیل به یک مکان مقدس میشود که عاشق برای رسیدن به آن، از جان و دل مایه میگذارد.
عاشق: فردی است که قبله و مرکز توجه خود را از کعبه مذهبی به کوی معشوق تغییر داده است، چرا که در نگاه او، معشوق جلوهای از حقیقت مطلق است.
تأیید الهی: نکته مهم در بیت شهریار، ندای غیب است که این مسیر را تأیید میکند. این تأیید نشان میدهد که عشق به معشوق در مکتب شهریار و عرفان عاشقانه، یک راه مشروع و مقدس برای رسیدن به خداست و این دو مسیر (عشق به معشوق و عشق به خدا) از هم جدا نیستند.
به طور خلاصه، «کعبه کوی» نمادی از این حقیقت است که در مکتب عاشقی، درگاه معشوق همان قبله دل و مقصدی است که روح عاشق به سوی آن میشتابد.