در آثار عطار نیشابوری، «کعبه و نماز» هر دو نمادهایی هستند که به دو بُعد ظاهری و باطنی دین اشاره دارند. عطار این دو نماد را نه تنها به عنوان یک فریضه دینی، بلکه به عنوان یک ابزار سلوک در نظر میگیرد و تأکید میکند که ارزش واقعی آنها، به روح و باطن آنها وابسته است.
کعبه و نماز در بعد ظاهری
در نگاه ظاهری، نماز نمادی از عبادت و کعبه نمادی از قبله و مقصد است. عطار در بسیاری از اشعار و حکایات خود، به اهمیت انجام این اعمال تأکید میکند؛ زیرا آنها راه و رسم بندگی و تسلیم در برابر خداوند هستند. این بعد، پایه و اساس هر نوع سیر و سلوک عرفانی است.
مثال: در الهینامه، عطار به اهمیت نماز به عنوان ستون دین اشاره میکند.
کعبه و نماز در بعد باطنی
عطار، عارفان را به فراتر رفتن از ظاهر کعبه و نماز دعوت میکند و به آنها میآموزد که حقیقت در باطن است.
نماز باطنی (نماز دل): عطار معتقد است که نماز حقیقی، نه صرفاً حرکات و اذکار، بلکه حضور قلب و مراقبه درونی است. او نماز بیحضور را بیارزش میداند. در این نگاه، نماز عاشق، همان فکر و ذکر دائم است.
زان نماز ای مرد بااخلاص، تو با حضور دل برون از قیاس، تو
کعبه باطنی (کعبه دل): همانطور که نماز حقیقی در دل است، کعبه حقیقی نیز در دل انسان جای دارد. عطار کعبهٔ سنگی را نمادی از کعبهٔ دل میداند و به صراحت بیان میکند که آباد کردن دل یک انسان، از طواف کعبهٔ سنگی برتر است.
اگر خواهی که گردد کعبه آباد دل اهل دلی از خویش کن شاد
وحدت کعبه و نماز در مقام عشق
در اوج عرفان عطار، دوگانگی میان ظاهر و باطن از بین میرود. در این مقام، نماز عاشق، طواف به دور کعبهٔ معشوق است و کعبهٔ او، در هر کجا که باشد، حقیقت مطلق است. در این حالت، نماز و کعبه با هم یکی میشوند:
نماز در حضور معشوق: در منطقالطیر، پرندگان پس از رسیدن به سیمرغ، درمییابند که او همان خودشان است. در اینجا، نماز آنها، همان فنا شدن در حقیقت و طواف آنها، همان دیدن خود در سیمرغ است.
در مجموع، عطار با استفاده از نماد کعبه و نماز، به این نتیجه میرسد که برای رسیدن به خداوند، باید از قالب به قلب و از ظاهر به باطن سفر کرد.