در نگاه فیض کاشانی، که عالمی شیعی و عارف است، کعبه تنها یک نماد تاریخی یا مذهبی نیست، بلکه عرصهای برای بیان جدال بین حقیقت و باطل است. اگرچه او از اصطلاح صریح «کعبهٔ حسینی» و «کعبهٔ یزیدی» استفاده نمیکند، اما ابیاتش به روشنی این دو مفهوم متضاد را در خود جای داده است.
کعبهٔ یزیدی: نماد کعبهٔ ظاهری و بیطهارت
کعبهٔ یزیدی، نماد کعبهای است که در چنگال حاکمیتهای ظالم و بیطهارت قرار دارد. این کعبه، نمادی از ظاهر دین بدون حقیقت آن است که صرفاً برای منافع سیاسی و دنیوی به کار گرفته میشود. در نگاه فیض، چنین کعبهای، هیچ ارزشی ندارد.
شواهد:
«چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست» (غزل ۶۲)
این بیت، نقد عمیقی بر آن دسته از حاکمیتها (مانند حکومت یزید) است که با وجود تسلط بر مکانهای مقدس، از گوهر اصلی دین، یعنی «طهارت» و «حقیقت» تهی هستند. چنین کعبهای، در نگاه عارف، از بتخانه که نماد باطل و بیارزشی است، متمایز نیست.
کعبهٔ حسینی: نماد کعبهٔ باطنی و قربانی
کعبهٔ حسینی، نماد کعبهای است که با خون و ایثار به حقیقت میرسد. امام حسین (ع) با سفر به کربلا و شهادت خود، حج ظاهری را رها کرد تا حج حقیقی را که همان ایثار و فداکاری است، به جای آورد. این کعبه، نه از سنگ و گل، که از عشق و قربانی بنا شده است.
شواهد:
«در کعبه وصل بر رسم عیدی / جز جان چه باشد قربان مردم» (غزل ۶۰۲)
این بیت به طور مستقیم با واقعهٔ کربلا ارتباط برقرار میکند. «کعبهٔ وصل» در اینجا همان مسیر شهادت است که اوج قربانی در راه خداست. این قربانی، والاترین شکل عبادت است که حسین (ع) به جای آورد.
«جز نبی و عترت او... / زانکه عصمت دگری را و طهارت نبود»
این بیت، بر این حقیقت تأکید میکند که طهارت و قداست، تنها در خاندان پیامبر (عترت) است. بنابراین، کعبهٔ حقیقی، تنها در پیوند با این طهارت معنا مییابد.
نتیجهگیری
فیض کاشانی، با زیرکی تمام، کعبهٔ یزیدی (ظاهر بیارزش) را در مقابل کعبهٔ حسینی (حقیقت قربانی) قرار میدهد. او نشان میدهد که حج واقعی، نه در طواف به گرد یک بنای سنگی، بلکه در فداکاری به پای حقیقت است. از این رو، در نگاه او، حسین (ع) با سفر به کربلا، حج واقعی و جاودانه را برپا کرد و «کعبهٔ حسینی» را به عنوان نمادی ابدی از حقیقت دین برپا داشت.