فیض کاشانی، با رویکرد عمیق عرفانی خود، از نماد کعبه برای بیان دو مفهوم متعالی و مکمل وحدت در کثرت و کثرت در وحدت استفاده میکند. این دو مفهوم، لایههای مختلفی از حقیقت وجود را به تصویر میکشند.
وحدت در کثرت، در پرتو کعبه
این مفهوم به معنای مشاهدهٔ حقیقت واحد (وحدت) در قالب ظواهر پرشمار و متنوع (کثرت) است. فیض کاشانی برای بیان این حقیقت، از پارادوکسهای مشهور عرفانی بهره میبرد و نشان میدهد که نور الهی در همه جا، حتی در مکانهایی که از نظر ظاهری متضاد هستند، تجلی مییابد.
«در کعبه و بتخانه انوار تو میبینم»
«چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست»
در این ابیات، کثرت در نمادهای «کعبه» و «بتخانه» و وحدت در «انوار تو» و «یکی بودن» نمایان است. عارف با گذر از ظاهر پرشمار، به این بصیرت میرسد که همهٔ این اشکال، جلوههای یک حقیقت واحد هستند و همه به سوی یک مقصد رهسپارند.
کثرت در وحدت، از طریق کعبه
این مفهوم عمیقتر، به معنای درک این حقیقت است که ظواهر پرشمار (کثرت) همگی از یک حقیقت واحد (وحدت) نشئت گرفتهاند و در آن محاط هستند. فیض کاشانی، کعبه را نماد آن نقطهٔ یگانه و واحدی قرار میدهد که کثرت عالم از آن آغاز شده و به آن بازمیگردد.
«چون کعبه مقصود تو بودی دو جهانرا»
در این بیت، «دو جهان» نمادی از کثرت است و «کعبهٔ مقصود» نمادی از وحدت. این بیت نشان میدهد که تمامی جهانهای پرشمار، هدف واحدی دارند و همگی به سوی آن نقطهٔ واحد در حرکت هستند. این امر، نشان میدهد که کثرت، در ذات وحدت نهفته است.
نتیجهگیری
فیض کاشانی، با استفاده از نماد کعبه، سفری دو سویه را به تصویر میکشد:
سیر از کثرت به وحدت: با درک اینکه نور الهی در همهٔ اشکال (کعبه، بتخانه) جاری است.
سیر از وحدت به کثرت: با درک اینکه تمامی اشکال و پدیدههای جهان، از یک منبع واحد (کعبهٔ مقصود) نشئت گرفتهاند.
در نهایت، کعبه برای فیض کاشانی، نه تنها نماد وحدت است، بلکه نقطهٔ تلاقی و پیوند جهان ظاهری (کثرت) با حقیقت باطنی (وحدت) محسوب میشود.