در شعر فارسی، مفهوم عشق در ابیات مربوط به کعبه، یک سیر تکاملی از نگاهی توصیفی و عاطفی به سوی یک نگاه فلسفی و انقلابی را نشان میدهد. این تحول، به خوبی در مقایسه ابیات قاآنی، سلمان ساوجی، عرفی شیرازی و اقبال لاهوری نمایان است.
قاآنی: عشق در ستایش جمال ظاهری
در شعر قاآنی، عشق به کعبه، بیشتر یک عشق آیینی و مدیحهسرایانه است. این عشق، در چارچوب ستایش از شکوه و عظمت ظاهری کعبه و نظم حاکم بر مراسم حج بیان میشود. عشق او به کعبه، همانند عشق به یک پادشاه یا یک مکان مقدس است که با زبانی فاخر و پرآرایه توصیف میشود. این عشق، بیشتر متمرکز بر جمال و جلال بیرونی است تا حقایق درونی.
سلمان ساوجی: عشق در شور و حال معنوی
سلمان ساوجی، با زبانی شاعرانهتر، عشق را به عنوان شور و حال درونی و اشتیاق عارفانه برای وصال با کعبه (معشوق) به تصویر میکشد. عشق در شعر او، نیروی محرکهای است که زائر را از رنج سفر نمیهراساند. این عشق، یک تجربه مشترک میان عاشقان (زائران) است که در یک احساس مشترک از دوری و امید به وصال، به وحدت میرسند. عشق در اینجا، نیرویی است که روح را به پرواز درمیآورد.
عرفی شیرازی: عشق در ادراک حقیقت بیمرز
عرفی، با نگاهی کاملاً فلسفی و عقلانی، مفهوم عشق را به اوج انتزاع میرساند. عشق در شعر او، نیرویی است که مرزها و دوگانگیها را در هم میشکند. برای عرفی، عشق واقعی به حقیقت مطلق است، نه به فرمهای ظاهری. از این رو، عشق به حدی تعالی مییابد که تفاوت میان کعبه و بتخانه را بیمعنا میسازد، چرا که معشوق حقیقی در هر دو مکان تجلی مییابد.
«فرقی ننهد عاشق در کعبه و بتخانه»
اقبال لاهوری: عشق در عمل و بازسازی «خودی»
اقبال، مفهوم عشق را از یک حالت انفعالی به یک نیروی فعال، آفرینشگر و انقلابی تبدیل میکند. در نگاه او، عشق، عامل اصلی بیداری «خودی» است و تنها با عشق میتوان بر رکود و تقلید کورکورانه غلبه کرد. عشق به کعبه در آثار اقبال، صرفاً یک احساس نیست، بلکه یک نیروی محرکه برای عمل و بازسازی تمدن است. این عشق است که مسلمانان را وامیدارد تا از «گل» وجودشان، «کعبهها» بسازند.
«از گل ما کعبهها تعمیر شد»
نتیجهگیری
در مقایسه، مفهوم عشق به کعبه در این چهار شاعر یک سیر تکاملی را نشان میدهد: از ستایش و احترام بیرونی (قاآنی)، به شور و حال عاطفی (سلمان)، سپس به ادراک فلسفی و بیمرز (عرفی)، و در نهایت به یک نیروی انقلابی و سازنده (اقبال) تبدیل میشود. اقبال، عشق را از یک حالت صرفاً عاطفی یا فلسفی خارج کرده و به آن معنایی عملی و تمدنی میبخشد که هدف آن، بیداری و احیای جهان اسلام است.