معاد و کعبه در آثار رهی معیری
در اشعار رهی معیری، مفاهیم معاد و کعبه به صورت مستقیم و مذهبی به هم پیوند نخوردهاند، اما میتوان ارتباطی نمادین بین آنها برقرار کرد. رهی معاد را نه به عنوان یک واقعه در جهان دیگر، بلکه به عنوان یک نتیجه و سرانجام در همین دنیا میبیند که از اعمال و انتخابهای فرد نشأت میگیرد.
کعبه: نمادی از مقصد و سرانجام
رهی معیری کعبه را نمادی از مقصد نهایی و سرانجام انسان میداند. در این دیدگاه، معاد همان بازگشت به این کعبه و دستیابی به هدف حقیقی است.
در منظومه «گنجینهٔ دل»، رهی به انسان میآموزد که برای برآورده شدن آرزوها، باید به درون خود رجوع کند:
مایهٔ امید مدان غیر را / کعبهٔ حاجات مخوان دیر را
در اینجا، کعبهٔ حاجات نمادی از معاد و سرانجام نیکو است که تنها از طریق خودشناسی و اتکا به خویشتن حاصل میشود. این معاد، نتیجهٔ انتخابهای درست در زندگی است؛ در مقابل، رجوع به «دیر» منجر به سرانجامی نامطلوب میشود.
معاد: بازگشت به ارزشها
در غزل «خشکسال ادب»، رهی معاد را به بازگشت به ارزشهای هنری و فرهنگی پیوند میزند.
او کعبهٔ دل خلق را نمادی از جایگاه هنر و هنرمندان میداند.
معاد در اینجا، بازگشت جامعه به سوی این کعبه و ارج نهادن دوباره به هنر است.
از نظر رهی، اگر جامعه مسیر بیهنران را در پیش بگیرد، به یک معاد تلخ (نابودی فرهنگ و هنر) دچار خواهد شد، اما اگر به ارزشهای اصیل بازگردد، به یک معاد مطلوب خواهد رسید.
بنابراین، رهی معیری معاد و کعبه را از یک مفهوم صرفاً دینی فراتر میبرد و آنها را به عنوان ابزاری برای بیان سرانجام اعمال، خودشناسی و نقد اجتماعی به کار میبرد.