در اشعار قاآنی، مفهوم شفاعت و توسل به کعبه به صورت مستقیم و سنتی دیده نمیشود. او این مفهوم را از معنای مذهبی خود خارج کرده و به صورت استعاری ابزاری در خدمت مدح ممدوحان قرار می دهد. در واقع، شاعر به جای توسل به کعبه، به توسل به ممدوح میپردازد و کعبه را ابزاری برای مشروعبخشی به این توسل قرار میدهد.
شفاعت و توسل به ممدوح با واسطه کعبه
قاآنی از قداست و نمادگرایی کعبه به عنوان یک واسطه برای ستایش و تملق استفاده میکند. او به مخاطب خود القا میکند که همانطور که برای طلب حاجت و آمرزش به کعبه توسل میجویند، باید به ممدوح نیز توسل کنند. این کارکرد، توسل دینی را به توسل سیاسی میکند.
مثال ۱:
ابنای زمان را در او کعبه حاجت / از بس که همی سیم بر افشاند و گوهر در این بیت، شاعر ممدوح را به عنوان «کعبه حاجت» معرفی می کند. این به معنای آن است که مردم برای برآورده شدن نیازهای خود، باید به او توسل کنند. این توسل، جایگزین توسل به کعبه واقعی میشود.
مثال ۲:
برای طوف حریم حرم مثلا تو جمع / چو خلق در حرم کعبه مالکان رقاب ... در این بیت، شاعر میگوید که مردم برای زیارت ممدوح، کسانی هستند که به طواف کعبه میروند، گرد او جمع میشوند. این تشبیه، نشاندهندهٔ نوعی توسل و ارادت است که جایگزین مناسک دینی شده است.
تقابل توسل ظاهری و باطنی
در اشعار قاآنی، تقابل میان توسل ظاهری به «کعبهٔ گِل» و توسل باطنی به «کعبهٔ دل» نیز میشود. این تقابل نشان می دهد که شاعر، توسل به نمادهای مادی (مانند کعبه) را بیارزش دانسته و توسل حقیقی را در درون انسان میجوید. این، به نوعی نقد ضمنی به توسلهای ظاهری و ریاکارانه است که در جامعه وجود داشته است.
مثال ۳:
در طواف کعبهٔ دل کوش اگر نجات نجات / کز طواف کعبهٔ گل برنیاید هیچ کار در این بیت، شاعر به صراحت میگوید که نجات در توسل به کعبهٔ واقعی (کعبهٔ دل) است، نه در توسل به کعبهٔ ظاهری. این به معنای آن است که شفاعت و نجات، نه از طریق نمادهای بیرونی، بلکه از طریق پاکی و حقیقت باطنی به دست میآید.
در نهایت، قاآنی با استفاده از مفاهیم شفاعت و توسل ، به جای آن مردم را به سوی کعبهی واقعی سوق دهد، آنها را به سوی ممدوحان خود هدایت میکند و از این طریق، قداست را ابزاری برای کسب منفعت قرار میدهد.