بتشکنی ابراهیم خلیل (ع) در آثار اقبال لاهوری، فراتر از یک رویداد تاریخی، یک تمثیل بنیادین و یک فراخوان انقلابی است. اقبال از این داستان قرآنی برای بیان مفاهیم کلیدی خود، از جمله بیداری خودی، نفی تقلید و مبارزه با بتهای مدرن استفاده میکند.
۱. بتشکنی: نفی و طرد
از نگاه اقبال، بتشکنی ابراهیم (ع) نمادی از نفی هرگونه وابستگی، تقلید کورکورانه و پرستش غیرخداست. این بتشکنی تنها مربوط به بتهای سنگی نیست، بلکه شامل تمام بتهای درونی و بیرونی است که انسان را از مسیر توحید و خودی دور میکنند.
شکستن بتهای مدرن: اقبال بتشکنی ابراهیم (ع) را به وضعیت جهان اسلام در عصر خود تعمیم میدهد. او معتقد است که مسلمانان امروز باید بتهای جدیدی چون قومگرایی، نژادپرستی، مادیگرایی و وابستگی فکری به غرب را بشکنند.
نفی تقلید: ابراهیم (ع) با شکستن بتها، سنتهای مرده و عقلگریز قوم خود را زیر سؤال برد. این عمل، الگویی برای مسلمانان است تا از تقلید بیچونوچرا دست بردارند و به جای آن، به عقل و ایمان خود متکی شوند.
۲. بتشکنی: آفرینش و خودی
بتشکنی ابراهیم (ع) در اندیشه اقبال، تنها یک عمل تخریبی نیست، بلکه مقدمهای برای ساختن است. اقبال معتقد است که با هر نفی و طردی، یک هویت جدید ساخته میشود.
ساختن کعبه: پس از بتشکنی، ابراهیم (ع) مأمور به ساختن کعبه میشود. این امر نشان میدهد که عمل تخریبگرانه ابراهیم (ع) با یک عمل سازنده همراه است. کعبه، نمادی از یک هویت جدید و یک نظام فکری بر پایه توحید است.
تعمیر خودی: اقبال این عمل را به فرایند ساختن خودی تشبیه میکند. او میگوید که انسان مسلمان باید مانند ابراهیم، ابتدا تمام بتهای درون خود را بشکند تا بتواند «خودی» خود را بسازد.
«خودی تعمیر کن در پیکر خویش / چو ابراهیم معمار حرم شو»
۳. بتشکنی: نماد شور عشق و بیباکی
اقبال، بتشکنی ابراهیم (ع) را با شور عشق و بیباکی پیوند میزند. این عمل، یک تصمیم عقلانی و حسابگرانه نیست، بلکه یک حرکت جسورانه است که از شور و ایمان درونی برمیخیزد.
ایثار در راه عشق: اقدام ابراهیم (ع) برای قربانی کردن فرزندش اسماعیل، اوج این بیباکی است. اقبال این عمل را نمادی از اوّل عشق میداند که فرد در آن حاضر است از عزیزترین داشتههایش بگذرد.
«عشق با دشوار ورزیدن خوش است / چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است»
در نهایت، بتشکنی ابراهیم (ع) در نگاه اقبال، الگویی زنده و پویا برای مسلمانان است تا با شجاعت و ایمان، بتهای درون و بیرون خود را شکسته و با عمل و خودسازی، به حقیقت و هویت اصلی خود بازگردند.