نگرانیهای بیدل دهلوی در اشعار مربوط به کعبه، ریشه در فلسفهٔ عمیق او دارد. او نه از کعبه به عنوان یک مکان مقدس، بلکه از نگاه و رفتار انسانها نسبت به آن نگران است. این نگرانیها عمدتاً حول محور تضاد بین ظاهر و باطن دین شکل میگیرد.
۱. نگرانی از بیحاصلی اعمال ظاهری
بیدل از اینکه مردم تنها به اعمال فیزیکی و ظاهری مانند طواف و رمی بسنده کنند و از هدف اصلی این مناسک که معرفت درونی است، غافل بمانند، نگران است.
او سفر به کعبه را "هرزه دو" (بیهدف) میداند، مگر اینکه برای زیارت دل صاف باشد:
«ز طواف کعبه چه حاصلت که تو چنبری به دف غرض» (غزل ۱۸۴۴)
او نگران است که انسانها تمام عمر خود را صرف تلاشهای بیهودهٔ بیرونی کنند و به حقیقت نرسند.
۲. نگرانی از ریا و ریاکاری
بیدل نگران است که کعبه، که نماد توحید است، به دلیل نیتهای ناخالص به بتخانه تبدیل شود.
او میگوید: «سنگ و دیوار در کعبه صنم میباشد» (غزل ۱۲۱۴) این نگاه نشان میدهد که او از اینکه کعبه تنها محلی برای تظاهر و خودنمایی باشد، بیم دارد و میداند که اگر نیت پاک نباشد، حتی در مقدسترین مکانها نیز بتهای نفسانی پرستیده میشوند.
۳. نگرانی از جمود فکری و تعصبات
بیدل از اینکه انسانها در دایرهٔ بستهای از تعصبات مذهبی گرفتار شوند، نگران است و برای او حقیقت فراتر از این چارچوبهاست.
او معتقد است که «کعبه و بتخانه شغل انفعالی بیش نیست» (غزل ۲۳۷۴) این سخن نشان میدهد که بیدل نگران است که کعبه، به جای اینکه پلی به سوی حقیقت باشد، به یک شغل بیروح و منفعل تبدیل شود.
در نهایت، نگرانی اصلی بیدل این است که معنویت به یک رسم و عادت تبدیل شود. او میخواهد به انسانها یادآوری کند که کعبهٔ حقیقی در دل آنهاست و اگر این کعبه آباد نباشد، طواف و حج ظاهری بیمعنا خواهد بود.