رَمی جَمَرات در شعر بیدل دهلوی، فراتر از یک عمل فیزیکی در مناسک حج، به نمادی از مبارزهٔ درونی و جهاد با نفس تبدیل میشود. بیدل از این آیین برای نقد ظاهرگرایی و تأکید بر حقیقت باطنی سلوک استفاده میکند. در نگاه او، سنگ زدن به شیطان درونی، مهمتر از سنگ زدن به ستونهای بیرونی است.
رمی جمرات به مثابهٔ جهاد با نفس
بیدل، رمی جمرات را نمادی از مبارزه با وسوسههای نفس امّاره میداند. او معتقد است که شیطان واقعی، در درون انسان پنهان است و برای غلبه بر او، باید با تعلقات و خودبینی جنگید.
«از دیر تا به کعبه همین سنگ خوردهام» (غزل ۱۹۶۵) این بیت به یک نوع سرگردانی اشاره دارد که در آن سالک، به جای مبارزه با نفس، تنها درگیر سفرهای بیهودهٔ ظاهری است. سنگ خوردن در این بیت، میتواند نمادی از سختیهای ناشی از نبود معرفت و عدم جهاد با نفس باشد.
رمی جمرات و بیاهمیت بودن ظواهر
بیدل رمی را به عنوان یکی از اعمال ظاهری حج، در مقابل حقیقت قرار میدهد. او با این کار، بیاهمیت بودن ظواهر را در صورت نبود نیت پاک و باطن خالص، آشکار میکند.
«کعبه و بتخانه شغل انفعالی بیش نیست» (غزل ۲۳۷۴) در این بیت، بیدل اعمالی چون رمی جمرات در کعبه را، در کنار بتپرستی در بتخانه، نوعی "شغل انفعالی" میداند. این نگاه نشان میدهد که هر دوی این اعمال، اگر با معرفت همراه نباشند، تنها مجموعهای از حرکات بیمعنا و منفعلانه هستند که به حقیقت راه نمیبرند.
رمی جمرات به مثابهٔ شکستن بتهای درونی
در نهایت، رمی جمرات در شعر بیدل، به شکستن بتهای نفسانی و رهایی از قیدها اشاره دارد. او معتقد است که جهاد بزرگتر، جهاد با خود است.
«طریق کعبه و دیر این قدر کوشش نمیخواهد / به طوف خانهٔ دل کوش اگر پیدا شود راهی» (غزل ۲۷۹۵) بیدل در این بیت، تلاش برای رمی جمرات و دیگر مناسک ظاهری را کماهمیت میداند و به جای آن، به "طوف خانهٔ دل" دعوت میکند. این طواف درونی، به منزلهٔ غلبه بر هرگونه وسوسه و بت درونی است.
به طور خلاصه، رمی جمرات در شعر بیدل نمادی از مبارزهٔ دائمی و درونی انسان با نفس، ریا و خودخواهی است. او به مخاطب یادآوری میکند که برای رسیدن به قرب الهی، باید از شیطان درون رها شد و این، مهمترین رمی جمرات است.