کعبه در شعر رضیالدین آرتیمانی یک نماد صرفاً مذهبی نیست، بلکه یک مفهوم عرفانی پیچیده است که از ظواهر فراتر رفته و به لایههای عمیقتری از حقیقت اشاره میکند. این پیچیدگی ناشی از چندوجهی بودن کعبه در نگاه اوست:
۱. کعبه به عنوان آینهٔ دل
پیچیدگی اصلی در نگاه آرتیمانی به کعبه، در این باور نهفته است که کعبه بیرونی، بازتابی از کعبه درونی است.
«صوفی بیا که کعبهٔ مقصود در دلست / حاجی به هرزه راه بیابان گرفته است» این بیت کعبه را از یک مکان جغرافیایی به یک مقصد باطنی تبدیل میکند. آرتیمانی با این کار، به مخاطب میگوید که سفر حقیقی به سوی خداوند، نه در صحراهای خشک، بلکه در اعماق وجود انسان رخ میدهد. ارزش یک مکان مقدس تنها به شرطی است که بتواند انسان را به کشف حقیقت درونی خود رهنمون شود.
۲. کعبه به عنوان نماد پارادوکسیکال
آرتیمانی با استفاده از پارادوکس، پیچیدگی مفهوم کعبه را افزایش میدهد. او کعبه را نه تنها یک نماد توحید، بلکه مکانی برای پنهان کردن بتهای نفسانی میداند.
«درون کعبهام بتخانهای هست» این پارادوکس نشان میدهد که حتی مقدسترین مکانها نیز از ریا و خودخواهی در امان نیستند. از دیدگاه او، انسان ممکن است در ظاهر به کعبه رفته و اعمال مذهبی را انجام دهد، اما در باطن، هنوز اسیر بتهای نفس و تعلقات دنیوی باشد. این همان پیچیدگی عرفانی است که ظاهر و باطن را در تقابل با یکدیگر قرار میدهد.
۳. کعبه به عنوان پلی به سوی خرابات
در نگاه آرتیمانی، کعبه میتواند نقش یک پل را ایفا کند، اما این پل باید به سمت مقصد درست هدایت کند. این مقصد برای او، خرابات (نماد بزم عشق و رهایی) است.
«از کعبه اگر رو به خرابات توان کرد» این جمله نشان میدهد که کعبه به خودی خود هدف نیست، بلکه وسیلهای برای رسیدن به عشق حقیقی است. اگر عبادت در کعبه، سالک را به مرحلهای از رهایی و بیخودی نرساند، ارزشی ندارد. این نگاه، ماهیت پویای سلوک عرفانی را نشان میدهد که همواره به دنبال حقیقت است، حتی اگر برای رسیدن به آن لازم باشد از ظواهر عبور کند.
۴. کعبه به عنوان نشانی از بیاثری ظواهر
در نهایت، آرتیمانی از کعبه برای نشان دادن بیاثر بودن عبادتهای صوری استفاده میکند و آن را با نمادهای دیگر مقایسه میکند.
«نگشود ز کعبه در کسی را / از ما در دیر را سجودی» این بیت نشاندهنده این حقیقت عرفانی است که هیچ یک از مکانها (نه کعبه و نه دیر) به خودی خود راهگشا نیستند. آنچه اهمیت دارد، کیفیت درونی سجده و صدق نیّت است. این نگاه فراتر از تعصبات مذهبی است و بر این نکته تأکید میکند که حقیقت در قلب انسان است و به هیچ مکان یا آیینی محدود نمیشود.
به طور خلاصه، کعبه در شعر آرتیمانی یک مفهوم عرفانی پیچیده است که هم میتواند قبلهٔ باطنی باشد و هم بتکدهٔ نفسانی؛ هم پلی به سوی حقیقت باشد و هم مانعی بر سر راه سالک. این پیچیدگی، اشعار او را به آیهای از سیر و سلوک درونی تبدیل میکند.