در نگاه صائب تبریزی، کعبه تجلیگاه صفات رحمانی خداوند است و به عنوان مرکز فیض و برکت شناخته میشود. او معتقد است که رحمت الهی از کعبه سرازیر میشود و به شرطی که دل سالک آماده باشد، در همه جای مسیر و حتی در کوچکترین چیزها نیز قابل دریافت است. این فیض، تنها به یک مکان محدود نمیشود.
این مفهوم را میتوان در ابیات زیر مشاهده کرد:
غزل شماره ۵۳۵۴:
این زمان در کعبه چون سنگ نشانم بیخبر من که فیض کعبه از سنگ نشان می یافتم
در این بیت، صائب با حالتی حسرتبار به گذشته خود نگاه میکند. او میگوید در آن زمان که دلش پاک و آماده بود، میتوانست فیض کعبه را حتی از یک "سنگ نشان" در مسیر بیابان دریافت کند. اما اکنون که در خود کعبه است، به دلیل غفلت، مانند سنگی بیخبر شده است. این شعر نشان میدهد که فیض کعبه، یک حقیقت سیال است که در سراسر مسیر حج گسترده شده و دریافت آن، به آمادگی درونی سالک بستگی دارد.
غزل شماره ۶۱۹۳:
که فیض کعبه از سنگ نشان هم می توان بردن تو دور افتاده ای از وادی وحدت، نمی دانی
این بیت نیز تأکید بیشتری بر همین مفهوم دارد. صائب میگوید حقیقت فیض آنقدر گسترده است که حتی از یک سنگ ساده نیز میتوان آن را دریافت کرد. این فیض بینهایت، برای کسی قابل درک است که از دوگانگیها رها شده و به وادی وحدت رسیده باشد.
غزل شماره ۶۸۸۲:
نکرد کعبه به سنگ نشان ترا ره دان به این شعور، تو از بی نشان چه می خواهی؟
در این بیت، صائب به کسانی کنایه میزند که حتی از نشانههای ساده و ظاهری فیض (سنگ کعبه) نیز بهرهای نمیبرند. این کنایه نشان میدهد که فیض و برکت، حتی در ظاهرترین نمادها نیز وجود دارد و دریافت آن، تنها به "شعور" و درک مخاطب وابسته است.