صائب تبریزی در اشعار خود، به دفعات از نماد حج و حجاج برای بیان نگاه نقادانه و عمیق خود به ریاکاری، ظاهرگرایی و دوری از حقیقت استفاده میکند. او در آثارش، نه خودِ عمل حج، بلکه باطن و نیت حجاج را مورد بررسی قرار میدهد و به کسانی میپردازد که از سفر معنوی باز میمانند و تنها به ظواهر میرسند.
این نگاه نقادانه را میتوان در چند محور اصلی دستهبندی کرد:
۱. نقد حجاجِ ظاهرپرست
صائب کسانی را که به جای پاک کردن دل، به ظواهر سفر حج دل بستهاند، به باد نقد میگیرد. این دسته از حجاج، به جای رسیدن به کعبه حقیقی (دل)، تنها به کعبه سنگی میرسند و از فیض باطنی بیبهره میمانند.
غزل شماره ۶۹۶۳:
ز خود تا نگذری صائب چو مردان اگر در کعبه باشی بت پرست
این بیت اوج نگاه نقادانه صائب به حجاج است. او میگوید تا زمانی که انسان از نفس و خودخواهی خود رها نشود، حتی اگر به مقدسترین مکان، یعنی کعبه، برود، باز هم در حال پرستش بتِ نفس خود است. این نقد، حج را بدون تهذیب نفس، بیارزش میداند.
غزل شماره ۶۶۵۵:
رو اگر در کعبه آری سجده بت می کنی تا ز زنگار خودی آیینه را نزدوده ای
صائب به حجاجی کنایه میزند که بدون پاک کردن دل از زنگار خودبینی و غرور، به سوی کعبه سجده میکنند. او این عمل را نه تنها بیفایده، بلکه نوعی سجده بر بت نفس میداند.
۲. نقد کسانی که از سفر درونی غافلند
در نگاه صائب، سفر حقیقی به سوی کعبه، یک سفر درونی است. او حجاجی را نقد میکند که تنها به پیمودن مسیر فیزیکی مشغولند و از این سفر باطنی غافل ماندهاند.
غزل شماره ۶۵۷۰:
بود وصل کعبه مقصود در بی توشگی من به فکر زاد، موسم باختم بی فایده
صائب حجاجی را نقد میکند که مشغول تهیه توشه مادی (زاد) برای سفر هستند و از این غافلاند که برای رسیدن به مقصد حقیقی (کعبه مقصود)، باید بیتوشه و سبکبار بود. این بیت، نقد کسانی است که به جای رها کردن تعلقات، درگیر آن هستند.
غزل شماره ۵۹۲۷:
شیر شتر و روی عرب چند توان دید؟ پا از سفر کعبه مقصود کشیدیم
این بیت به سختیهای بیهوده سفر حج کنایه میزند. شاعر نشان میدهد که اگر سفر، تنها به دیدن مشقات ظاهری منجر شود و به حقیقت نرسد، ارزشی ندارد و باید از آن پا پس کشید. این نقد، زیر سوال بردن سفری است که باطن ندارد.
۳. نقد حجاجِ وابسته به مکان
در نگاه صائب، حقیقت فراتر از مکان است. او حجاجی را نقد میکند که کمال را تنها در مکان مقدس میجویند و نمیدانند که فیض و حقیقت در همه جا جاری است.
غزل شماره ۵۳۵۴:
این زمان در کعبه چون سنگ نشانم بیخبر من که فیض کعبه از سنگ نشان می یافتم
صائب در این بیت به انحطاط معنوی در میان حجاج زمان خود کنایه میزند. او میگوید من در گذشته میتوانستم حتی از یک سنگ نشان کوچک در مسیر حج فیض ببرم، اما اکنون در خودِ کعبه مانند یک سنگ بیخبرم. این نشان میدهد که فیض از مکان به افراد منتقل نمیشود؛ بلکه از دل پاک دریافت میگردد.
غزل شماره ۶۳۳۶:
نه ای شریفتر از کعبه، ای لباس پرست به جامه ای که به سالی رسد قناعت کن
این بیت به حجاجی کنایه میزند که به لباس ظاهری اهمیت میدهند. صائب میگوید حتی کعبه هم تنها سالی یک بار جامه عوض میکند، اما شما به این حد از ظاهرپرستی رسیدهاید که از کعبه نیز سبقت گرفتهاید. این کنایه به شدت ظاهرپرستی حجاج را نقد میکند.
نتیجهگیری
صائب با استفاده از این ابیات، قصد ندارد ارزش حج را زیر سوال ببرد، بلکه میخواهد مخاطب را به باطن حج توجه دهد. نگاه نقادانه او، در واقع یک دعوت عمیق به پاکی نیت، تهذیب نفس و یافتن کعبه حقیقی در درون است.