صائب تبریزی در ابیاتی که به کعبه اشاره دارد، از این نماد مقدس برای نقد تند و ظریف ریاکاری و ظاهرپرستی استفاده میکند. او میگوید کسانی که تنها به اعمال و مکانهای ظاهری دین پایبندند، در حقیقت از باطن و حقیقت اصلی غافل ماندهاند.
غزل شماره ۶۹۶۳:
ز خود تا نگذری صائب چو مردان اگر در کعبه باشی بت پرست
کنایه: این بیت، به شکلی کنایی، به خطر بزرگتر "شرک درونی" اشاره دارد. صائب میگوید حتی در مقدسترین مکانها (کعبه)، اگر انسان از خودخواهی و نفسپرستی رها نشود، در واقع بتی در درون خود میپرستد. این کنایه به شدت بر این نکته تأکید دارد که پاکی درون، از حضور در هر مکان مقدسی مهمتر است.
غزل شماره ۶۷۹۱:
تمام عمر اگر با کعبه در یک پیرهن باشم همان در کعبه دل می کنم بتخانه آرایی
کنایه: شاعر به عدم تأثیرگذاری محیط مقدس بر انسانی که باطن ناپاک دارد، کنایه میزند. او میگوید حتی اگر یک عمر از نظر فیزیکی در کنار کعبه زندگی کند، دلش (کعبه دل) همچنان محل پرستش بتهای درونی خواهد بود. این کنایه نشان میدهد که تغییر واقعی در درون انسان رخ میدهد، نه در مکان.
غزل شماره ۶۶۵۵:
رو اگر در کعبه آری سجده بت می کنی تا ز زنگار خودی آیینه را نزدوده ای
کنایه: این بیت کنایهای عمیق به بیهودگی عبادت ظاهری بدون پاکسازی درونی است. صائب میگوید تا زمانی که آینه دل از زنگار خودبینی و غرور پاک نشده، حتی سجده به سوی کعبه نیز در حقیقت سجده بر بتِ نفس و خودخواهی است.