در این دسته از ابیات، صائب تبریزی با نگاهی وحدتگرا، بر این باور است که حقیقت، فراتر از مکانهای ظاهری و دوگانگیهای کعبه و بتخانه است. برای عارف واصل، این دو مکان تنها نمادهایی از یک حقیقت واحد هستند.
غزل شماره ۵۲۹۰:
من که صائب کعبه و بتخانه را گم کردهام به که در دنبال دل باشم به هر جا میرود
معنی: شاعر میگوید من به مرحلهای از ادراک رسیدهام که دیگر برایم تفاوتی بین کعبه و بتخانه نیست. هر دوی اینها را «گم کردهام» تا بتوانم به دنبال قبله حقیقیام، یعنی دل، بروم. این گم کردن به معنای بیارزش شدن این مکانهاست، تا راه برای یافتن مقصد واقعی هموار شود.
غزل شماره ۵۳۲۳:
روشناس کعبه و بتخانه چون آیینه ام کفر و دین را کردهام تسخیر از روشندلی
معنی: صائب خود را به آینهای تشبیه میکند که به دلیل پاکی و صفای درون (روشندلی)، میتواند همزمان حقیقت کعبه و بتخانه را ببیند و درک کند. برای او، مرزهای ظاهری دین و کفر از بین رفته و هر دو به یک حقیقت واحد اشاره دارند.
غزل شماره ۵۵۹۹:
عشق در کعبه و بتخانه نگیرد آرام به نگاهی ز دل و دین و خرد پاک شدیم
معنی: عشق حقیقی، فراتر از هر مکانی است و نه در کعبه آرام میگیرد و نه در بتخانه. برای رسیدن به آن، باید از تعلقات ظاهری دل، قید و بندهای دین و حتی حسابگریهای عقل آزاد شد. این رهایی، شرط رسیدن به عشق بیحد و مرز است.
غزل شماره ۶۴۲۶:
گر عارفی از کعبه و بتخانه گذر کن در قبضه خاک آن گهر پاک نگنجد
معنی: شاعر به عارف واقعی توصیه میکند که از مکانهای ظاهری، چه کعبه و چه بتخانه، عبور کند و در آنها متوقف نشود. حقیقت (گوهر پاک) فراتر از این مکانهاست و تنها با رهایی از قید آنها میتوان به آن دست یافت.
غزل شماره ۶۹۰۴:
پر در میان کعبه و بتخانه مانده ای وقت است غیرتی کنی و یک جهت شوی
معنی: شاعر به کسی که در تردید و سردرگمی میان ظواهر دینی (کعبه) و غیردینی (بتخانه) گرفتار شده، توصیه میکند که با همتی بلند، از این دوگانگی بیرون بیاید و با انتخاب یک جهت (حقیقت)، سرگردانی را کنار بگذارد.