کعبه و دل: کعبه حقیقی در درون است
این دسته از ابیات، بر این مفهوم محوری تأکید دارند که دل انسان، کعبه اصلی و قبله حقیقی است. شاعر سفر درونی را بر سفر بیرونی ترجیح میدهد و باطن را بر ظاهر مقدم میشمارد.
غزل شماره ۵۳۵۱:
کعبه مقصود را در نقطه دل یافتم چون ز خود بیرون روم اکنون که منزل یافتم
غزل شماره ۵۸۲۵:
در کعبه دل است شب و روز روی من چون آفتاب سجده هر در نمی کنم
غزل شماره ۵۸۷۱:
چون کعبه دل به چشمه زمزم گذاشتیم قانع به تلخ و شور شدیم از جهان خاک
غزل شماره ۵۵۰۱:
همان در خانه خود کعبه را ادراک می کردم بهم پیچیدن طومار هستی بود منظورم
غزل شماره ۶۰۸۷:
گر مسلمان زاده ای این کعبه را ویران مکن سینه صائب زیارتگاه ارباب دل است
غزل شماره ۶۳۴۴:
دل چو کعبه خود را شرابخانه مکن دو تیغ را نکشد یک نیام در آغوش
غزل شماره ۶۷۹۱:
تمام عمر اگر با کعبه در یک پیرهن باشم همان در کعبه دل می کنم بتخانه آرایی
کعبه و وحدت وجود: فراتر از دوگانگی
در این ابیات، صائب مرزهای ظاهری میان دینها را برهم میزند و کعبه و بتخانه را نه در تقابل، بلکه به عنوان نمادی از یک حقیقت واحد میبیند. او به بیارزشی ظواهر در مقابل حقیقت باطنی اشاره میکند.
غزل شماره ۵۲۹۰:
من که صائب کعبه و بتخانه را گم کردهام به که در دنبال دل باشم به هر جا می رود
غزل شماره ۵۳۲۳:
روشناس کعبه و بتخانه چون آیینه ام کفر و دین را کردهام تسخیر از روشندلی
غزل شماره ۵۵۹۹:
عشق در کعبه و بتخانه نگیرد آرام به نگاهی ز دل و دین و خرد پاک شدیم
غزل شماره ۶۴۲۶:
گر عارفی از کعبه و بتخانه گذر کن در قبضه خاک آن گهر پاک نگنجد
غزل شماره ۶۹۰۴:
پر در میان کعبه و بتخانه مانده ای وقت است غیرتی کنی و یک جهت شوی
غزل شماره ۶۹۶۳:
ز خود تا نگذری صائب چو مردان اگر در کعبه باشی بت پرست
غزل شماره ۶۳۳۶:
نه ای شریفتر از کعبه، ای لباس پرست به جامه ای که به سالی رسد قناعت کن
متفرقات شماره ۵۶۴:
از کعبه ای که فیض نبخشد کنشت به هر سطر، روزنامه آشفته خاطری است
کعبه و سیر و سلوک: تأکید بر سفر معنوی
این دسته از ابیات، بر اهمیت سفر معنوی و رسیدن به مقصد حقیقی از راه باطن تأکید دارند. شاعر، سفر ظاهری را کماهمیت یا حتی مانعی در راه کعبه مقصود میبیند.
غزل شماره ۵۲۵۰:
کسی به کعبه مقصود ازین بیابان رفت که برنداشت دو چشم خود از ستاره دل
غزل شماره ۵۶۷۱:
سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند
غزل شماره ۵۷۶۹:
به کعبه راه هم از آستان خود بردیم ز ما دعا برسانید رهنمایان را
غزل شماره ۵۹۲۷:
شیر شتر و روی عرب چند توان دید؟ پا از سفر کعبه مقصود کشیدیم
غزل شماره ۶۵۷۰:
بود وصل کعبه مقصود در بی توشگی من به فکر زاد، موسم باختم بی فایده
کعبه به عنوان نماد و استعاره
در این دسته، کعبه به عنوان نمادی برای ستایش، یا بیان مفاهیم دیگر مانند قبله امید و آستانه مقدس به کار رفته است.
قصیده شماره ۴:
آن کعبه امید که صندوق مرقدش گردیده پایتخت دعاهای مستجاب
قصیده شماره ۲۲:
آن کعبه مراد که فرماندهان کنند از خاکبوس درگه او کسب افتخار
غزل شماره ۵۴۳۶:
کعبه از باب السلام آغوش وا کرده است و ما دامن محمل به مژگان مغیلان بسته ایم
غزل شماره ۶۲۹۶:
روی اگر در حرم کعبه کند غمزه او صید با تیغ و کفن از حرم آید بیرون
غزل شماره ۶۵۱۶:
کعبه سنگ به دل می زند خلیل از تو الف به سینه کشد بال جبرئیل از تو