در نگاه سیف فرغانی، مفاهیم ولایت و کعبه در یک چارچوب عرفانی و عاشقانه به هم پیوند میخورند. او ولایت را نه یک مقام سیاسی، بلکه یک حقیقت معنوی و درونی میداند که با باطن کعبه در ارتباط است.
ولایت از دیدگاه سیف فرغانی
ولایت در اشعار سیف فرغانی، حالتی است که سالک به واسطه عشق و فنای درونی به آن دست مییابد. این ولایت، اتصال به حقیقت الهی و رسیدن به مرتبهای از قرب است که در آن، عارف به ولیّ الله تبدیل میشود. این مفهوم با نگاه او به "کعبه دل" پیوندی عمیق دارد.
ارتباط ولایت و کعبه
سیف فرغانی معتقد است که:
باطن کعبه، جایگاه ولایت است: او کعبه را نه صرفاً یک مکان مقدس، بلکه نماد مرکز عالم هستی و جایگاه تجلی ولایت الهی میداند.
ولیّ، حاجیِ حقیقی است: در این نگاه، ولیّ، حاجیِ حقیقی و کامل است، زیرا او با "پای دل" سفر کرده و به باطن کعبه (حقیقت الهی) رسیده است. در حالی که حاجیان ظاهری، تنها به گرد کعبهای از سنگ میگردند.
کعبه به مثابه مرکز ولایت
سیف فرغانی کعبه را به عنوان نمادی از کانون ولایت میبیند. او معتقد است همانطور که تمام مسلمانان برای نماز به سمت کعبه میایستند، عارفان نیز برای رسیدن به حقیقت، باید به سوی مرکز ولایت روی آورند. این مرکز، نه یک مکان، بلکه یک نقطهٔ معنوی است که در دل انسانهای کامل (اولیا) قرار دارد.
به طور خلاصه، در نگاه سیف فرغانی، ولایت و کعبه دو روی یک حقیقتاند. کعبه نماد کانون ولایت و نقطهٔ مرکزی سیر و سلوک است، و ولایت، حقیقت باطنی است که سالک پس از عبور از حجابهای نفسانی، به آن دست مییابد.