سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۳۵۴
......راسوی خود هم خود بود جانان دلیل
کعبه وصل و زاد غم، وز خویشتن رفتن سبیل
ای بقال وقیل عالم بی خبر از عشق تو
هر که معلومش …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ی ۳۷۰
.......گرم
ای بگرد کوی تو جان همچو حاجی در طواف
در پناه عشق تو دل همچو کعبه در حرم
گر ببالای تو ای عالی بتورایات حسن
یک علم باشد مرا عالم بگیر لشکرم
ور چو …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ی ۳۹۸
.......کف تو بود زهر را شکر دانم
کسی که سیر درین ره (کند) اگر شترست
بسوی کعبه قرب تو راهبر دانم
ورم بکعبه قرب تو راهبر نبود
اگر چه بود روی ازو بگردانم
گرم …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۰۵
......الله شود ریح العقیم
نسبت عاشق بمعشوقست اندر قرب وبعد
گرچه اندر کعبه نبود هم ازو باشد حطیم
سیف فرغانی اگر جانان وجان خواهی بهم
دل دو می باید که یک دل…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۱۷
.......جان
دلی کز عشق شد روشن نباشد
برو پوشیده سر ملهم جان
برای زایران کعبه دل
برآوردیم آب از زمزم جان
بیابم ملک وصلت گر بگیرم
بسان سیف فرغانی کم …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۳۸
......بسته همی دارم
دست آن تو زر بستان حکم آن تو در بشکن
در کفه میزان کعبه چه بود؟ سنگی
ای قبله جان زآن دل ناموس حجر بشکن
هان ای دل اشکسته گردوست خود…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۴۰
.......باخود بکار دوست مببر
بسویه پا دراز مکن
با چنین رو بگرد کعبه مگرد
جامه کعبه و نماز مکن
چون دلت محرم توحید نیست
سفر کعبه و حجاز مکن
از پی تن …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۵۲
.......دوست سیف فرنگیانی
که هست طبع و دلت در نظم را بحرین
بدانک در دو جهان کعبه دل عشاق
بدوست فخر کند چون بمصطفی حرمین
باکوی عشق وطن ساز و رخت آنجا نه
که دلگشاتر …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۸۶
.......طاق شش جهتی
چو در میان دوصف یک مقاتل افتاده است
هزار قافله محرم بسوی کعبه وصل
بر من ومن خفته غافل افتاد
آذین تپیدن بیهوده بر سر این خاک
گلو بریده…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۴۸۹
.......مرغ من از عشق دانه خالت
خروس وار فغان هر سحر برآورده
مقام با شرف کعبه کی بود هرگز
وگر چو کعبه بود از صبور ارزیابیه
نشانده یوسف حسن توصد چو من یعقوب
بکنج …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۵۰۳
......گهر زآن لب مفروش بزر بوسه
ای جان هر شب بر خاک درت عاشق
چون کعبه روان داده بر روی حجر بوسه
چون جوف صدف او را پر در دهنی باید
وآنگه طلب کردن زآن درج…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره 546
.......ز استخوان خالی
رسید عشق و ز اغیار گشت صافی دل
پیمبر آمد و شد کعبه از بتان خالی
چو مرغ سیر ز ذکر تو و حکایت غیر
همیشه حوصله پر دارم و دهان خالی
صفیر …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شماره ۵۷۴
.......ببینی اورا
از ما برسان بدو دعایی
دردل غم غیر تست ای دوست
در خانه کعبه بوریایی
ای مرهم انده تو کرده
درد دل ریش را دوایی
وی مصقله غم تو داده
آیینه روح را …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 1
.......اثرت را
در شکم مادر ضمیر چو خواهم
عیسی انجیل خوان کنم پسرت را
کعبه زوار فیض مایی و از عشق
یمن ایمان الله است هر حجرت را
چون حرم قدس عشق ماست …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۱۰
.......علی وزثری بگذر اگر مرد رهی
کم حاجی چه زنی چون متوجه بمنیست
سفر کعبه اگر از طرف شام کنند
در رهمه یکی منزل حجاج علیست
هرکه او طالب خط است و دم از عشق…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۳۰
.......دلت جان گرفت
چو دل بمرد ز تن فعل نیک چشم مدار
جهان خراب بشود چو کعبه ویران شد
چو اهل کفر برون آمد از مسلمانی
کسی که در پی این نفس نامسلمان شد
باهل فقر ...
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 41
.......میان برود
آفتابی که عرش ذره اوست
در دل تنگت آن زمان برود
این ره کعبه نیست کندروی
کس بیاری کاروان برو
مرد بازاد نای خودم
تا بجایی که می توان…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 42
.......نیک
که تعبیر احوال ازیشان شود
بنیکی اگر مصر معمور شد
بتنگی کجا کعبه ویران شود
کسی کش زلیخا بود دوستدار
چو یوسف بتهمت بزندان شود
بخنده درآید لب وصل…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 51
.......غبار
بدو فخر کرده یکایک دو کن
ولیکن مر او را ز کونین عر
چو کعبه که دروی یمین الله است
سر تربت و خاک پایش مزار
دلش مرغزار تذروان عشق
ز امطار حزن …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 53
.......از حشو ثناهای سلاطین کبار
دین قوی دار که از قوت اسلام برست
حجر و کعبه ز تقبیل و طواف کفار
مدح مخلوق مکن تا سخنت راست شود
کاب از همرهی سنگ رود …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 57
.......ورزی و دوست داری جان
کفر بی شک خلل بود دین در
بت پرستی همی بکعبه درون
زند خوانی همی بیاسین در
هستی تو و عشق هر دو بهم
الموتی بود بقزوین در
عقل را ...
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۶۵
......زیر کس و خانه احاد مگیر
مال و جاه از پی آنست که خیری بکنی
چون بکعبه نخوهی شد شتر و زاد مگیر
زاد ره ساز و بدرویش بده فضله مال
حق مسکین برسان وآنکه ز تو…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۶۷
.......و تازی در طراز
تا زخود بیرون نیایی ره نیابی در حرم
ور چه همچو کعبه باشی سال و مه اندر حجاز
تا نیستی بر خود در هستی نبست
هیچ نشنودم که این در بر…
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 74
.......مناف
درست گه سعی در کار علم
چو حاجی رمل میکنی در مطاف
تو گر کعبه باشی بفضل و شرف
درین گوی کردن نیاری طواف
نه از بهر عشقست طبع دورنگ
نه از بهر تیرست …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۷۷
......پرتو اثر عاشقیست در هر دل
نه معجز حجر موسویست در هر سنگ
بنای کعبه مهرت چو می نهاد دلم
بقل گفتم کاز هر طرف بیاور سنگ
مرا زمانه مدد خواست سنگ …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 98
.......تیغ آید ترا بر سر
سپر در روکش جوشن درین پیکار بیرون کن
تو در کعبه بتان داری ازین پندارها در دل
ز کعبه بت برون افگن ز دل پندار بیرون کن
چو در مسجد …
----------------------------
سیف فرغانی
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شماره 114
......خاک درت شد دل چو زمزم من
چو آب عکس پذیرش از صفای اندیشه
جمال کعبه وصلت بدیده دل دید
دل من از سر کوه صفای اندیشه
اگر چو بادیه شعرم آب چنان نداشت
که …
سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شماره ۱
.......مکه اگر سعی کنی هست صواب
زیرا که درو مقام دادر امروز
رکنی که ازو کعبه دلهاست…
=================
ابیاتی از غزلیات و قصاید سیف فرغانی را در مورد کعبه ارائه شد. این ابیات، نگاه عرفانی و عمیق او را به این مکان مقدس نشان میدهد.
بررسی ابیات و مضامین آنها:
از بررسی این ابیات میتوان به چند مفهوم کلیدی که سیف فرغانی در مورد کعبه به کار برده، یافت میشود:
۱. کعبه، نماد عشق و مقصد واقعی (درونی شدن حج)
در بسیاری از این ابیات، کعبه نه یک ساختمان سنگی، بلکه قبله دل و مقصد نهایی سیر و سلوک است.
در غزل شماره ۳۹۸ شاعر میگوید:
بسوی کعبه قرب تو راهبر دانم ورم بکعبه قرب تو راهبر نبود اگر چه قبله بود روی ازو بگردانم.
این ابیات به روشنی بیان میکنند که نزدیکی به معشوق (قرب تو) ، هدف اصلی است. اگر به این هدف تبدیل شود، حتی اگر قبله باشد، از آن روی برمیگرداند.
در غزل شماره 486 ، «کعبه وصل» که اشاره به وصال با محبوب دارد و حاجیان به سوی این کعبه معنوی در حرکت هستند.
در غزل شماره ۴۵۲ ، کعبه دل عشاق، خود دوست (محبوب) است، نه مکان جغرافیایی.
۲. کعبه، مکانی برای تصفیه دل
سیف فرغانی معتقد است که شرط اصلی حج، پاکی دل است. اگر دل پاک نباشد، حج و طواف ظاهری ارزشی ندارد.
در غزل شماره 440 ، شاعر به شدت به این نکته اشاره می کند:
با چنین رو بگرد کعبه مگرد جامه کعبه و نماز مکن چون دلت محرم توحید سفر کعبه و حجاز مکن نیست.
این ابیات یک انتقاد عرفانی است که تنها به مناسک ظاهری حج میپردازند، در حالی که دلشان از حید و عشق تهی است.
در غزل شماره 546 ، او به پاک شدن کعبه از بتها توسط پیامبر (ص) اشاره می کند و آن را با پاک شدن دل از اغیار مقایسه می کند.
۳. کعبه، نماد استقامت و پایداری در راه عشق
در برخی از ابیات، کعبه به عنوان نمادی از استقامت و مرکزیت در راه عشق به کار رفته است.
در غزل شماره ۳۷۰ ، جان عاشق مانند حاجی در طواف است که گرد کوی معشوق میچرخد و دل در پناه عشق او قرار دارد، مانند کعبهای است که در حرم است.
در قصیده شماره ۷۷ ، او میگوید:
بنای کعبه مهرت چو می نهاد دلم بعقل گفتم کاز هر طرف بیاور سنگ
این ابیات، عشق را به عنوان بنای اصلی کعبه و عقل را به عنوان ابزار ساخت آن نشان میدهد.
۴. کعبه و ارتباط آن با مفاهیم دیگر عرفانی
کعبه و زمزم (غزل شماره ۴۱۷) : شاعر «آب زمزم جان» را برای زائران «کعبه دل» برمیآورد. این تشبیه، نشاندهنده حیات معنوی است که از کعبه درونی (دل) جاری میشود.
کعبه و حجر (غزل شماره ۴۳۸) : در نگاه عارفانه، کعبه سنگی بیش نیست و حجر (سنگ حجرالأسود) در مقابل جان که همان دل عاشق است، ارزشی ندارد.
به طور خلاصه، این ابیات به خوبی نشان میدهند که در نگاه سیف فرغانی ، حج واقعی، سفری از خود به سوی خدا است و کعبه، قبل از معنویت برای دلهای پاک و عاشق است، نه یک ساختمان سنگی. او همیشه بر اصالت عشق و معرفت درونی در برابر ریا و مناسک ظاهری دارد.