در ابیات منتخب مسعود سعد سلمان، واژه «حصر» به طور مستقیم با کعبه پیوند داده نشده است، اما میتوان با تحلیل نمادین شعر او، ارتباطی عمیق بین این دو مفهوم پیدا کرد. در شعر مسعود سعد، دوری از درگاه سلطان که برای او به معنای حصر و زندان است، به محرومیت از زیارت کعبه تشبیه میشود. این مقایسه، عمق رنج شاعر را در دوران اسارت نشان میدهد.
کعبه به عنوان نماد آزادی و رستگاری
در شعر مسعود سعد، درگاه سلطان به کعبهای تشبیه میشود که پناهگاه، قبله و محل برآورده شدن حاجات است. به این ترتیب، حضور در این مکان نماد آزادی و رستگاری است.
در این نگاه، شاعر با لحنی گلایهآمیز، از اینکه به جای حضور در درگاه سلطان (که آن را کعبهٔ جاه میداند) در محنت دوری به سر میبرد، ابراز ناراحتی میکند.
کعبه جاه تو ملی و وفیست / به قضای حوائج جمهور پس چرا اندرو مرا نبود / حج مقبول و عمره مبرور؟ (قصاید، شماره ۱۵۲) این ابیات، دوری از درگاه را به محرومیت از حج و عمره (که نماد رستگاری و آزادی از گناه است) تشبیه میکند. این محرومیت، نوعی حصر معنوی برای شاعر محسوب میشود.
زندان به عنوان نماد حصر و دوری
مسعود سعد در اشعارش به دوران حبس خود اشاره کرده و دوری از دربار را یک "زندان" برای خود میداند.
در شعر او، زندان نماد حصر و دوری از حقیقت و پناهگاه است. با توجه به اینکه او درگاه سلطان را به کعبه تشبیه میکند، حصر در زندان نیز به نوعی حصر از کعبه و محرومیت از پناه بردن به آن است.
به طور کلی، مسعود سعد با استفاده از نماد کعبه، دوری از درگاه سلطان (حصر) را به صورت نمادین، با محرومیت از زیارت یک مکان مقدس مقایسه میکند. این مقایسه، نه تنها به توصیف رنجهای شاعر میپردازد، بلکه به اهمیت جایگاه حاکم در آن زمان نیز اشاره دارد.